۰۰/۰۵/۲۲ چاپ ایمیل و پی دی اف

مستندات | ‌آخرین گام رهایی - جلسات 1 تا 1۱

 

شناسنامه:

  • زمان: محرم ۱۴۰۲
  • مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
  • مناسبت: محرم

فهرست:


جلسۀ اول | (1402/04/27)

فلسفۀ دین، رسیدن به رهایی

 

  • شعار پوچ غربی‌ها در آزادی | مقام معظم رهبری: غربی‌ها نه لیبرال هستند، نه دموکرات
  • نقطه مشترک امت‌ها توحید و رهایی از بندگی غیر خدا
  • خداوند الگوی رهایی | خداوند هر کاری بخواهد انجام می‌دهد
  • انکار آخرت برای رسیدن به رهایی
  • رهایی واقعی در آخرت
  • رهایی از انواع ترس‌ها با ترسیدن از خدا

 

شعار پوچ غربی‌ها در آزادی | مقام معظم رهبری: غربی‌ها نه لیبرال هستند، نه دموکرات

جبهه‌‌ی دروغگوی مقابل اسلام خودش را لیبرال‌دموکراسی نامگذاری کرده. در‌حالی‌که نه لیبرال است نه دموکرات. اگر شما لیبرال هستید چرا استعمار کردید. شما چطور لیبرالی هستید، چطور آزادی‌خواهی هستید که یک ملت چند میلیونی مثل هند را سال‌های متمادی استعمار می‌کنید و در تصرف خودتان نگه می‌دارید و تبدیلش می‌کنید به یک ملت فقیر. دموکرات هم نیستند. دروغ می‌گویند. برای خاطر اینکه حکومت‌هایی را در یک جاهایی تحمیل می‌کنند. با دموکراسی‌ای که در خدمت آن‌ها نباشد صددرصد مخالف‌اند. امروز هم این‌ها حاضراند یک ملت بیچاره‌‌ و بی‌پناهی مثل اوکراین را بیندازند جلو برای اینکه جیب کمپانی‌های اسلحه‌سازی آمریکا پر بشود. باید بدانیم با کی مواجهیم. البته امروز خوشبختانه آسیب‌پذیری غرب از همیشه بیشتر است.( بیانات در دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور 21/04/1402)

نقطه مشترک امت‌ها توحید و رهایی از بندگی غیر خدا

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم؛ و بعضى از ما، بعضى دیگر را- غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هر گاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم‏.»(آل عمران، 64)

آیت الله مکارم شیرازی: قرآن با این طرز استدلال به ما می‌آموزد، اگر کسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکارى کنند بکوشید لا اقل در اهداف مهم مشترک همکارى آنها را جلب کنید و آن را پایه‏‌اى براى پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید. آیه فوق یک نداى وحدت است در برابر تمام مذاهب آسمانى به مسیحیان می‌گوید: شما مدعى" توحید" هستید و حتى می‌گویید مساله" تثلیث" (اعتقاد به خدایان سه‏‌ گانه) منافاتى با" توحید" ندارد و لذا قایل به وحدت در تثلیث می‌باشید و همچنین یهود در عین سخنان شرک آمیز" عُزیر" را فرزند خدا پنداشتند مدعى توحید بوده و هستند. قرآن به همه آنها اعلام می‌کند ما و شما در اصل توحید مشترکیم بیایید دست به دست هم داده این اصل مشترک را بدون هیچ پیرایه‌‏اى زنده کنیم و از تفسیرهاى نابجا که نتیجه آن شرک و دورى از توحید خالص است خوددارى نمائیم.(تفسیر نمونه، ج‏2، ص594)

خداوند الگوی رهایی | خداوند هر کاری بخواهد انجام می‌دهد

192 مورد «شاء»، «یشاء» و دیگر صیغه‌های آن آمده است که 182 مورد آن در مورد خدا و قدرت‌نمایی اوست که خداوند هر کاری بخواهد انجام می‌دهد، که به چند مورد آن اشاره می‌شود:

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ بگو: بارالها! مالک حکومت‌ها تویى؛ به هر کس بخواهى، حکومت می‌بخشى؛ و از هر کس بخواهى، حکومت را می‌گیری؛ هر کس را بخواهى، عزت می‌دهى؛ و هر که را بخواهى خوار مى‌کنی. تمام خوبی‌ها به دست توست؛ تو بر هر چیزى قادرى‏. شب را در روز داخل مى‌کنی، و روز را در شب؛ و زنده را از مرده بیرون مى‌آوری، و مرده را زنده؛ و به هر کس بخواهى، بدون حساب، روزى می‌بخشی.»(آل عمران، 26-27)

 «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ؛ موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامى که زمین‏‌لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى‌خواستی، مى توانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام داده‌‏اند، (مجازات و) هلاک مى‌کنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسیله آن گمراه مى‌سازی؛ و هر کس را بخواهى (و شایسته ببینى)، هدایت مى‌کنی! تو ولىّ مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى.(اعراف 155)

«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِکُمْ إِنْ یَشَأْ یَرْحَمْکُمْ أَوْ إِنْ یَشَأْ یُعَذِّبْکُمْ وَ ما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ وَکیلاً؛ پروردگار شما، از (نیات و اعمال) شما آگاهتر است؛ اگر بخواهد (و شایسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود مى‌سازد؛ و اگر بخواهد، مجازات مى‌کند؛ و ما تو را به عنوان مأمور بر آنان نفرستاده‌‏ایم (که آنان را مجبور به ایمان کنى‏).»(اسراء، 54)

«وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهیمَ عَلى‏ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلیمٌ؛ اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم! درجات هر کس را بخواهیم (و شایسته بدانیم،) بالا می‌بریم؛ پروردگار تو، حکیم و داناست‏.»(انعام، 83)

«ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ؛ کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوى خداوند، خیر و برکتى بر شما نازل گردد؛ در حالى که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد، اختصاص مى‏‌دهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است‏.»(بقره، 105)

«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتی‏ کانُوا عَلَیْها قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ به زودى سبک مغزان از مردم مى‌گویند: «چه چیز آنها [مسلمانان‏] را، از قبله‌‏اى که بر آن بودند، بازگردانید؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌کند.»(بقره، 142)

انکار آخرت برای رسیدن به رهایی

بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَة؛ (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او مى‌خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند، (از این رو) می‌پرسد: «قیامت کى خواهد بود؟»(قیامت 5-6)

آیت الله مکارم شیرازی: « او (انسان) مى‌خواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادى براى هر گونه هوسرانى و ظلم و بیدارگرى و گناه بنماید، هم وجدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسئولیتى براى خود قائل نباشد، چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و دادگاه عدل خدا سدّ عظیمى است در مقابل هر گونه عصیان و گناه، او مى‌خواهد این لجام را بر گیرد و این سد را در هم بشکند و آزادانه هر عملى را خواست انجام دهد. این منحصر به زمان‌هاى گذشته نبوده است، امروز هم یکى از علل گرایش به مادیگرى و انکار مبدء و معاد، کسب آزادى براى" فجور" و گریز از مسئولیت‌ها، و شکستن هر گونه قانون الهى است، و گرنه دلائل مبدء و معاد آشکار است.(تفسیر نمونه، ج‏25، ص280)

رهایی واقعی در آخرت

یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ؛ (این در حالى است که) ظرف‌ها (ى غذا) و جام‌هاى طلایى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مى‌گردانند؛ و در آن (بهشت) آنچه دل‌ها مى‌خواهد و چشم‌ها از آن لذت مى‌برد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند.(زخرف 71)

علامه طباطبایی: «ظاهرا مراد از" ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ- آنچه دل‌ها هوس مى‌کند" چیزهایى است که شهوت طبیعى بدان تعلق دارد، از قبیل چشیدنی‌ها، بوئیدنی‌ها، شنیدنى‏‌ها، و لمس کردنی‌ها، و خلاصه چیزهایى که انسان و حیوان در لذت بردن از آنها مشترکند. و مراد از" تلذذ چشمها" جمال و زینت است، و قهرا منظور از آن، چیزهایى است که تقریبا اختصاص به انسان‌ها دارد، مانند مناظر بهجت آور، و رخساره‏‌هاى زیبا، و لباس‏‌هاى فاخر. و به همین جهت تعبیر را تغییر داد. از آنچه که ارتباط به نفس دارد و مورد علاقه آن است تعبیر به شهوت و اشتهاء کرد، و از آنچه ارتباط با چشم دارد تعبیر به لذت فرمود.»(المیزان، ج‏18، ص122)

نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی‏ أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُونَ؛ ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مى‌شود.(فصلت، 31)

رهایی از انواع ترس‌ها با ترسیدن از خدا

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنی‏ وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتی‏ عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ؛ و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمى‏دارند،) دلیلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه‏‌هاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مى‏‌خواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید.(بقره، 150)

إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ؛ این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بى‏‌اساس،) مى‌ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید.(آل عمران 175)

 

«بازگشت به فهرست»


جلسۀ دوم | (1402/04/28)

رهایی حقیقی، در دین‌داری

 

  • شهید صدر: آزادی در غرب یک حق قابل واگذاری و در اسلام یک تکلیف است
  • دین راه رسیدن به رهایی

شهید صدر: آزادی در غرب یک حق قابل واگذاری و در اسلام یک تکلیف است

شهید صدر: فرق آزادی در اسلام و آزادی در غرب این است که آزادی در غرب، یک حق است و آزادی در اسلام یک تکلیف است؛ تکلیفی که می‌گوید «تو نباید برده باشی و به‌خاطرش مبارزه کنی» آزادی در غرب، به‌عنوان یک حق معرفی شده و حق هم قابل اغماض است یعنی هرکسی می‌تواند بگوید «این حق من است و می‌خواهم از حق خودم بگذرم!» (آزادی در مفاهیم تمدن سرمایه‌‏داری، حق طبیعی انسان است و انسان می‌تواند هر زمان که بخواهد از حق خویش چشم‏‌پوشی کند. درحالی‌که آزادی در مفهوم اسلامی آن چنین نیست، زیرا آزادی در اسلام ارتباط اساسی با عبودیت در مقابل خداوند دارد.(کتاب اسلام، راهبر زندگی/ مقاله‌ی دیدگاه اسلام درباره آزادی و تامین اجتماعی)

دین راه رسیدن به رهایی

امام علی (ع): فی الإخْلاصِ یَکونُ الخَلاص‏؛ رهایى و نجات در اخلاص است.(مجموعة ورام، ج‏2، ص154)

امام علی (ع): غایَةُ الإخْلاصِ الخَلاص؛ غایت اخلاص، رهایى است.(غرر الحکم، ص468)

امام علی (ع): اجعَلْ کُلَّ هَمِّکَ وسَعیِکَ لِلخَلاصِ مِن مَحَلِّ الشَّقاءِ والعِقابِ، والنَّجاةِ مِن مَقامِ البَلاءِ والعَذاب‏؛ تمام همّت و کوشش خود را براى رهایى از جایگاه بدبختى و کیفر، و نجات از سراى بلا و عذاب قرار ده.(غرر الحکم، ص145)

 

«بازگشت به فهرست»


جلسۀ سوم | (1402/04/29)

رهایی از ترس 

 

  • رهایی از ترس یکی از خواسته‌های اصیل انسان
  • فرق خوف و حزن
  • رهایی در شغل | تا می‌توانی کارمند و کارگر دیگران نباش، اجیر دیگران شدن باعث بسته شدن رزق می‌شود.

 

رهایی از ترس یکی از خواسته‌های اصیل انسان

خداوند در قرآن کریم 15 مورد از عبارت «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و مشابه آن، استفاده کرده است و نشان دهنده میل انسان به رهایی از ترس است.

  1. «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ گفتیم: «همگى از آن، فرود آیید! هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.»(بقره، 38)
  2. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‏‌اند، و کسانى که به آئین یهود گرویدند و نصارى و صابئان [پیروان یحیى‏] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ گونه ترس و اندوهى براى آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهى، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کرده‌‏اند، مأجور و رستگارند.)»(بقره، 62)
  3. «بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‌شوند. (بنا بر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهى نیست.)»(بقره، 112)
  4. «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده‌‏اند، منت نمى‌گذارند و آزارى نمی‌رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگین می‌شوند.»(بقره، 262)
  5. «الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مى‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مى‌شوند.»(بقره، 274)
  6. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مى‌شوند.»(بقره، 277)
  7. «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ آنها بخاطر نعمت‌هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند [مجاهدان و شهیدان آینده‏]، خوش‌وقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى‌بینند؛ و می‌دانند) که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت‏.»(آل عمران، 170)
  8. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ آنها که ایمان آورده‌‏اند، و یهود و صابئان و مسیحیان، هر گاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین خواهند شد.»(مائده، 69)
  9. «وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ ما پیامبران را، جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده، نمى‌فرستیم؛ آنها که ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند.»(انعام، 48)
  10. «یا بَنی‏ آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتی‏ فَمَنِ اتَّقى‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا براى شما بازگو کنند، (از آنها پیروى کنید؛) کسانى که پرهیزگارى پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناک مى‌شوند.»(اعراف، 35)
  11. «أَ هؤُلاءِ الَّذینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛ آیا اینها [این واماندگان بر اعراف‏] همانان نیستند که سوگند یاد کردید رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ایمان و بعضى اعمال خیرشان، آنها را بخشید؛ هم اکنون به آنها گفته می‌شود:) داخل بهشت شوید، که نه ترسى دارید و نه غمناک مى‌شوید.»(اعراف، 49)
  12. «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى‌شوند.»(یونس، 62)
  13. «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون؛ به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است‏.»(فصلت، 30)
  14. «یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛ اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگین می‌شوید.»(زخرف، 68)
  15. «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که گفتند: «پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین می‌شوند.»(احقاف، 13)

فرق خوف و حزن

آیت الله جوادی آملی:  تفاوت بین خوف و حزن نیز در این است که خوف، نگرانى از دست رفتن چیزى در آینده است، در حالى که حزن غالبا اندوه از دست رفتن چیزى در گذشته است ؛ گرچه گاهى بر اثر قطع به زوال نعمت در آینده و عدم امکان دفع یا رفع یا تحمل خسارت آن، هم اکنون اندوه پدید مى‌آید.(تفسیر تسنیم، ج3 ذیل آیه 38 بقره)

رهایی در شغل | تا می‌توانی کارمند و کارگر دیگران نباش، اجیر دیگران شدن باعث بسته شدن رزق می‌شود.

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ الرِّزْقَ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى وَ کَیْفَ لَا یَحْظُرُهُ وَ مَا أَصَابَ فِیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ الَّذِی آجَرَهُ؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «آن که خود را اجیر دیگرى کند، [درِ] روزى را بر خود بسته است». از مفضل بن عمر نقل شده است که گفت از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت فرمود: «کسى که هرچه به‌ ‏دست می‌آورَد، از آنِ کارفرمایى است که او را اجیر کرده است،  چگونه روزى‏اش بسته نشود؟!»(الکافی، ج‏5، ص90)

عن عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِنْ هُوَ آجَرَ نَفْسَهُ أُعْطِیَ مَا یُصِیبُ فِی تِجَارَتِهِ فَقَالَ لَا یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ یَسْتَرْزِقُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ الرِّزْق‏؛ عمار ساباطی می‌گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: «مردى است که تجارت می‌کند؛ آیا روا است که خود را اجیر سازد تا آن چه را در تجارت کسب می‌کند، به دست آورد؟» فرمود: «نباید خود را اجیر سازد؛ بلکه باید از خدا روزى بخواهد و تجارت کند؛ که اگر خود را اجیر سازد، روزى را از خویش بازداشته است.»(الکافی، ج‏5، ص90)

امام علی ع: ... وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ وَ آخِذٌ سَهْمَک؛ اگر بتوانى بین تو و خداوند صاحب نعمتى نباشد چنان کن، زیرا بالاخره نصیبت را بیابى، و سهم خود را دریابى.(نهج البلاغه، نامه31)

 

«بازگشت به فهرست»


جلسۀ چهارم| (1402/04/30)

هدف دین، رساندن انسان به رهایی

 

  • اهمیت رهایی | یکی از اهداف بعثت انبیاء رهایی از سلطه‌ی طاغوت‌ها
  • توکل یعنی رها شدن از دیگران و سپردن کارها به خداوند
  • توکل، رهایی از هر بدی و حرز از هر دشمن
  • به رهایی رسیدن بنی اسرائیل از سلطه فرعون
  • امام خمینی: کمال انسان با اصل حریت و رهایی محقق می‌شود یعنى انسان خود را، از اسارت شهوت و حرص، طمع و حسد خلاص نماید.
  • امام خمینی: انسان با بال حریت می‌تواند به ملکوت اعلی پرواز کند.
  • بندگی راه رسیدن به رهایی
  • تقوا به انسان قدرت رهایی می‌دهد

اهمیت رهایی | یکی از اهداف بعثت انبیاء رهایی از سلطه‌ی طاغوت‌ها

«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّه َ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللّه ُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلاَلَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ؛ ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: «خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهى را هدایت کرد و گروهى ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت پس در روى زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب‏‌کنندگان چگونه بود.»(نحل، 36)

روى أبو بصیر عن أبی عبد الله (ع) قال: أنتم هم و من أطاع جبارا فقد عبده؛ ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل کرده است که ایشان فرمودند: شما جزء آن دسته هستید، و هر کس از انسان جباری اطاعت کند به تحقیق او را پرستیده است.‏(مجمع البیان، ج‏8، ص770)

توکل یعنی رها شدن از دیگران و سپردن کارها به خداوند

«إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما پیروز نخواهد شد! و اگر دست از یارى شما بردارد، کیست که بعد از او، شما را یارى کند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند باید توکل کنند.»(آل عمران، 160)

پیامبر اکرم (ص) خطاب به جبرئیل فرمود: َقُلْتُ وَ مَا التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؟ فَقَالَ (جبرئیل) الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ وَ لَا یُعْطِی وَ لَا یَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا کَانَ الْعَبْدُ کَذَلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ یَرْجُ وَ لَمْ یَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ فِی أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَکُّلُ؛ گفتم: «توکّل» بر خداى عزّ و جلّ چیست؟ جبرئیل گفت: آنکه بدانى مخلوق زیان نمى‏‌زند، و سود نمى‌‏رساند، و بخشش نمى‌‏کند، و باز نمى‌‏دارد، و ناامیدى از مخلوق را شیوه خودسازى، پس هر گاه بنده چنین باشد به کسى جز خدا تکیه نکند، و نمى‌‏ترسد جز از خدا، و به کسى غیر از خدا طمع نمى‌‏بندد پس اینست توکّل (کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن). (معانی الأخبار، ص261)

توکل، رهایی از هر بدی و حرز از هر دشمن

أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): الثِّقَةُ بِاللَّهِ حِصْنٌ لَا یَتَحَصَّنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ التَّوَکُّلُ عَلَیْهِ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ کُلِّ عَدُوٍ (اطمینان و حسن ظن بخدا حصارى است که در آن داخل نمی‌شود مگر مؤمن و توکل به خدا وسیله‏‌ى نجات از هر بدى و امان از هر دشمنى است.(أعلام الدین، ص256)

به رهایی رسیدن بنی اسرائیل از سلطه فرعون

«وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی‏ ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ؛ و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار مى‌‏دادند: پسران شما را سر مى‌‏بریدند؛ و زنان شما را (براى کنیزى) زنده نگه مى‌‏داشتند. و در اینها، آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود.»(بقره، 49)

«وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ؛ و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که دریا را براى شما شکافتیم؛ و شما را نجات دادیم؛ و فرعونیان را غرق ساختیم؛ در حالى که شما تماشا مى‌‏کردید.»(بقره، 50)

«وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی‏ ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیمٌ؛ (به خاطر بیاورید) زمانى را که از (چنگال) فرعونیان نجاتتان بخشیدیم! آنها که پیوسته شما را شکنجه مى‏‌دادند، پسرانتان را مى‌‏کشتند، و زنانتان را (براى خدمتکارى) زنده مى‏‌گذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگى از سوى خدا براى شما بود.»(اعراف، 141)

امام خمینی: کمال انسان با اصل حریت و رهایی محقق می‌شود یعنى انسان خود را، از اسارت شهوت و حرص، طمع و حسد خلاص نماید.

 کمال انسانى، که ذات وجود انسان به طورى صفا داشته باشد که از کدورات عارى شود، با دو اصل حکمت و حرّیت متحقق مى‌شود. اما حکمت همان علم رساندن به نظام وجود است نه به ماهیات و مفاهیم و حدود؛ بلکه مطالعه نظام وجودات عالم، حکمت است و حریت ذاتى؛ یعنى انسان از عبودیت شهوت و حرص، بتواند خود را خلاص نماید و هر قدر انسان اسیر شهوت و حرص و طمع و ظلمت و حسد و غیره باشد، به کمال نمى‌‏رسد، آن وقتى انسان راه ترقى را سیر مى‏‌کند که از عبودیت و اطاعت حرص و شهوت بیرون آید و از زنجیر آنان خلاص شود. این دو اصل را انسان باید مواظب باشد، و حقیقت ذات هم که مساعد با عشق به کمال و تنفر از نقص است، انسان هر چه را مى‏‌خواهد، فریفته کمال اوست و از هر چه بدش مى‌‏آید از جهت نقص اوست؛ لذا اگر انسان از هر خوبى، خوب‏ترى پیدا کند، به آن می‌گرود؛ اگر احتمال جمال خوب‏ترى نسبت به جمال خوبى که طالب آن است بدهد به آن علاقه‌‏مند مى‌‏شود؛ اگر سلطنتى را احتمال دهد، و لو سلطنت تمام کره ارض را هم دارا باشد، به آن هم مایل است؛ اگر تمام علم روى زمین را بلد باشد و احتمال بدهد که علم دیگرى هم هست، به آن هم مایل است و این از جهت عشق ذاتى به کمال است که ذاتش، صِرف عشق به کمال است و کمال مطلق خداست، پس انسان‏ هر چه را طالب است، لکماله طالب است و محال است انسان چیزى را به جهت نقصش خواسته باشد.(تقریرات فلسفه، ج3، ص338)

امام خمینی: انسان با بال حریت می‌تواند به ملکوت اعلی پرواز کند.

«جناح عشق به راحت، و عشق به حرّیت، دو جناحى است که به حسب فطرة اللّه غیر متبدله در انسان ودیعه گذاشته شده که با آنها انسان طیران کند به عالم ملکوت اعلى و قرب الهى‏.»(چهل حدیث، ج1، ص210)

بندگی راه رسیدن به رهایی

امام علی (ع): مَن قامَ بشَرائطِ العُبودِیَّةِ اُهِّلَ للعِتْقِ، مَن قَصّرَ عَن أحْکامِ الحُرِّیّةِ اُعِیدَ إلى‏ الرِّق‏؛ هر که شرایط بندگى را به جا آورد، سزاوار آزادى شود و هر که در احکام و شرایط آزادگى کوتاهى ورزد، به بندگى باز گردانده می‌شود.(تصنیف غرر، ص199)

امام صادق (ع):  إنَّ صاحِبَ الدِّینِ ...رَفضَ الشَّهَواتِ فصارَ حُرّا؛ دیندار ... خواهش‌ها را کنار گذاشت و آزاده شد.(أمالی مفید، ص52)

امام علی (ع): فی الإخْلاصِ یَکونُ الخَلاص‏؛ رهایى و نجات در اخلاص است.(مجموعة ورام، ج‏2، ص154)

امام علی (ع): غایَةُ الإخْلاصِ الخَلاص‏؛ غایت اخلاص، رهایى است.(غرر، ص468)

تقوا به انسان قدرت رهایی می‌دهد

امام علی (ع)فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ یَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِب‏؛ همانا ترس از خدا کلید هر در بسته، و ذخیره رستاخیز، و عامل آزادگى از هر گونه بردگى، و نجات از هر گونه هلاکت است. در پرتو پرهیزکارى، تلاشگران پیروز، پرواکنندگان از گناه رستگار، و به هر آرزویى مى‌‏توان رسید.(نهج البلاغة، ص351)

شهید مطهری: علی ع جمله‌‏ای دارد که مانند همه جمله‏‌های ایشان باارزش است؛ راجع به تقواست که به نظر بعضی‌ها دیگر خیلی کهنه شده است! می‏‌فرماید: انَّ تَقْوَی اللَّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ وَ ذَخیرَةُ مَعادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کلِّ مَلَکةٍ وَ نَجاةٌ مِنْ کلِّ هَلَکةٍ  تقوای الهی کلید هر راه راستی است. بدون تقوا انسان به راه راست نمی‌‏رود، راه خود را کج می‌کند. بدون تقوا انسان اندوخته‌‏ای برای آخرت ندارد. بدون تقوا بشر آزادی ندارد: وَ عِتْقٌ مِنْ کلِّ مَلَکةٍ تقواست که بشر را از هر رقّیتی آزاد می‏‌کند. بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد. لهذا آزادمرد واقعی جهان کیست؟ علی بن ابی طالب یا افرادی که از طراز علی بن ابی طالب و یا تربیت شده دبستان او باشند، چون اینها افرادی هستند که در درجه اول از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کرده‌‏اند.(آزادی معنوی، ج1، ص19)

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ پنجم| (1402/04/31)

بندگی و توکل راه رسیدن به رهایی

 

  •  رهایی اثر بندگی
  • علامه طباطبایی: آزادی که اسلام به بشر داده قابل قیاس با آزادی تمدن عصر حاضر نیست.
  • تفسیر المیزان: آزادى، نوعى حیات و بردگى نوعى قتل است‏.
  • توکل راه رسیدن به رهایی
  • امیر المومنین (ع): توکل راه رهایی از هر بدی و امان از هر دشمن است
  • توکل یعنی رها شدن از دیگران و سپردن کارها به او

رهایی، اثر بندگی

امام صادق (ع): مَن قامَ بشَرائطِ العُبودِیَّةِ اهِّلَ للعِتْقِ، مَن قَصّرَ عَن أحْکامِ الحُرِّیّةِ اعِیدَ إلى‏ الرِّقِّ؛ هر که شرایط بندگى را به جا آورد، سزاوار آزادى شود و هر که در احکام و شرایط آزادگى کوتاهى ورزد، به بندگى باز گرفته شود.(غرر الحکم، ص621)

قَالَ الصَّادِقُ ع الْعُبُودِیَّةُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ فَمَا فُقِدَ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ وُجِدَ فِی الرُّبُوبِیَّةِ وَ مَا خَفِیَ عَنِ الرُّبُوبِیَّةِ أُصِیبَ فِی الْعُبُودِیَّةِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ أَیْ مَوْجُودٌ فِی غَیْبَتِکَ وَ فِی حَضْرَتِکَ وَ تَفْسِیرُ الْعُبُودِیَّةِ بَذْلُ الْکُلِّ وَ سَبَبُ ذَلِکَ مَنْعُ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى وَ حَمْلُهَا عَلَى مَا تَکْرَهُ وَ مِفْتَاحُ ذَلِکَ تَرْکُ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ الْعُزْلَةِ وَ طَرِیقَةُ الِافْتِقَارِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ بندگى حقیقى جوهره‏ایست که اساس و ذات آن ربوبیت است، پس آنچه از مقام عبودیت کم و ناپیدا شد، در مقام ربوبیت پیدا و هویدا گردد. و هر مقدارى که از مراتب و صفات ربوبیت مخفى و پوشیده گشت: در مراحل عبودیت جلوه‏گر و آشکار شود. خداوند متعال مى‌فرماید: ما آیات و نشانى‌هاى خودمان را در آفاق و أنفس ارائه و نشان‏ مى‌دهیم، تا اصل حق روشن گردد. و آیا براى آنان کافى نیست که خداوند جهان بر همه و بر بالاى همه اشیاء و موجودات حاضر و شاهد است. و تفسیر حقیقت عبودیت، در گذشتن از همه علائق و بخشیدن هر چیزى در راه اوست، و مقدمه و سبب آن، باز داشتن نفس است از خواست‌هاى شخصى او، و واداشتن به آن امورى که موافق میل و هواى او نیست. و یگانه کلید این معانى، ترک راحت‏‌طلبى و خوشی‌ها، و عادت کردن به کناره‏‌گیرى از معاشرت‌هاى مادى و نفسانى است. و راه و صراط این برنامه، دریافتن و ایمان به آنکه سراپا وجود او محتاج به خداوند متعال است.‏(مصباح الشریعة، ص7)

علامه طباطبایی: آزادی که اسلام به بشر داده قابل قیاس با آزادی تمدن عصر حاضر نیست.

اسلام حریتى به بشر داده که قابل قیاس با حریت تمدن عصر حاضر نیست و آن آزادى از هر قید و بند و از هر عبودیتى به جز عبودیت براى خداى سبحان است و این هر چند در گفتن آسان است، یعنى با یک کلمه" حریت" خلاصه می‌شود ولى معنایى بس‏ وسیع دارد و کسى می‌تواند به وسعت معناى آن پى ببرد که در سنت اسلامى و سیره عملى که مردم را به آن مى‌‏خواند و آن سیره را در بین افراد جامعه و طبقات آن بر قرار مى‏‌سازد دقت و تعمق کند و سپس آن سیره را با سیره ظلم و زورى که تمدن عصر حاضر در بین افراد جامعه و در بین طبقات آن و سپس بین یک جامعه قوى و جوامع ضعیف بر قرار نموده مقایسه نماید، آن وقت مى‏تواند به خوبى درک کند آیا اسلام بشر را آزاد کرده و تمدن غرب بشر را اسیر هوا و هوس‌ها و جاه‌‏طلبى‌‏ها نموده و یا به عکس است و آیا آزادى واقعى و شایسته منزلت انسانى آن است که اسلام آورده، و یا بى بند و بارى است که تمدن حاضر به ارمغان آورده.(ترجمه المیزان، ج‏4، ص183)

تفسیر المیزان: آزادى، نوعى حیات و بردگى نوعى قتل است‏.

«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى‏ أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً؛ هیچ فرد باایمانى مجاز نیست که مؤمنى را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روى خطا و اشتباه از او سر زند؛ (و در عین حال،) کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خون‌بهایى به کسان او بپردازد؛ مگر اینکه آنها خون‌بها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهى باشد که دشمنان شما هستند (و کافرند)، ولى مقتول باایمان بوده، (تنها) باید یک برده مؤمن را آزاد کند (و پرداختن خون‌بها لازم نیست). و اگر از جمعیّتى باشد که میان شما و آنها پیمانى برقرار است، باید خون‌بهاى او را به کسان او بپردازد، و یک برده مؤمن (نیز) آزاد کند. و آن کس که دسترسى (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مى‌‏گیرد. این، (یک نوع تخفیف، و) توبه الهى است. و خداوند، دانا و حکیم است.»(نساء، 92)

علامه طباطبایی: «اگر یک نفر از آنان به خطا کشته شده، یک نفر به عدد احرارشان افزوده مى‏‌شود و ضرر مالى هم که به اهل مقتول رسیده، به وسیله دیه‏اى که به آنان تسلیم مى‏‌شود جبران‏ مى‌‏گردد. از اینجا روشن مى‏‌شود که‏ اسلام آزادى را نوعى حیات، و بردگى را نوعى قتل مى‌‏داند و نیز حد وسط از بها و منافع وجود یک فرد انسان را همان دیه کامله (یعنى هزار دینار و یا صد شتر و یا ده هزار درهم) مى‌‏داند.»(المیزان، ج‏5، ص40)

توکل راه رسیدن به رهایی

«وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً؛ و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌‏دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مى‌‏کند خداوند فرمان خود را به انجام مى‏‌رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‏‌اى قرار داده است.»(طلاق، 3)

عَلِیِّ بْنِ سُوَیْد عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»فَقَالَ التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ فِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا؛ على بن سوید گوید: از موسى بن جعفر (ع)، در مورد قول خداى عز و جل سوال پرسیدم: «هر که بر خدا توکل کند، خدا او را بس است» فرمود: توکل بر خدا درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکّل کنى و هر چه با تو کرد، از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمى‏‌کند و بدانى که در این باره، حکم، حکم اوست. پس با واگذارى کارهایت به خدا بر او توکّل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.(الکافی، ج‏2، ص65)

امیر المومنین (ع): توکل راه رهایی از هر بدی و امان از هر دشمن است

أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): الثِّقَةُ بِاللَّهِ حِصْنٌ لَا یَتَحَصَّنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ التَّوَکُّلُ عَلَیْهِ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ کُلِّ عَدُوٍ؛ اطمینان و حسن ظن به خدا حصارى است که در آن داخل نمی‌شود مگر مؤمن و توکل بخدا وسیله‌‏ى نجات از هر بدى و امان از هر دشمنى است.(أعلام الدین، ص256)

توکل یعنی رها شدن از دیگران و سپردن کارها به او

پیامبر اکرم (ص) خطاب به جبرئیل فرمود: َقُلْتُ وَ مَا التَّوَکُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؟ فَقَالَ (جبرئیل) الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ وَ لَا یُعْطِی وَ لَا یَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا کَانَ الْعَبْدُ کَذَلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ یَرْجُ وَ لَمْ یَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ فِی أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَکُّلُ؛ گفتم: «توکّل» بر خداى عزّ و جلّ چیست؟ جبرئیل گفت: آنکه بدانى مخلوق زیان نمى‌‏زند، و سود نمى‌‏رساند، و بخشش نمى‌‏کند، و باز نمى‏‌دارد، و ناامیدى از مخلوق را شیوه خودسازى، پس هر گاه بنده چنین باشد به کسى جز خدا تکیه نکند، و نمى‌‏ترسد جز از خدا، و به کسى غیر از خدا طمع نمى‌‏بندد پس اینست توکّل (کار خود را بخدا واگذاشتن و بامید خدا بودن). (معانی الأخبار، ص261)

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ ششم| (1402/05/01)

کفر به طاغوت یعنی رهایی از بندگی غیر خدا

  • «لاإله‌إلّا‌الله» بیشتر یک شعار اجتماعی (رهایی از بردگی دیگران) است تا اعتقادی | قرآن می‌فرماید مشرکین وجود خدا را قبول داشتند
  • مقام معظم رهبری: ابوجهل‌ها می‌فهمیدند که «لا اِله ‌اِلّا الله»، فقط به یک مسئلۀ اعتقادی دعوت نمی‌کند بلکه به یک مساله اجتماعی نیز دعوت می کند
  • غضب خدا به مشرکین، به خاطر عبد طاغوت شدن آنها
  • فراعنه و طاغوت‌های زمان پیغمبر اکرم (ص)، امثال ابوجهل بودند
  • خداوند به انبیا می‌فرماید: نباید کسی را به بردگی بکشید
  • قبول دربست حرف دیگران یعنی عبادت آنها و خروج از رهایی
  • امام صادق (ع): هر کس به حرف گوینده‌ای گوش کند او را پرستیده است
  • بنده باید آزاد باشد | خداوند به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:  تو بر آنها سیطره نداری، تو فقط تذکردهنده هستی
  • امیرالمومنین (ع) برای آزادی مردم ارزش قائل بود | شبانه و مخفیانه بیعت نگرفت فرمود در روز و علنی برای بیعت بیایند
  • مضمون آیت الکرسی، کفر به طاغوت  است | کفر به طاغوت یعنی رهایی و آزادی از بندگی غیرخدا
  • وجه مشترک اسلام با اهل کتاب، مسئلۀ «رهایی بشر از بردگی غیرخدا»
  • در آموزش دین، بیشتر اعتقاد به خدا را یاد می‌دهند نه رهایی از غیرخدا را
  • هدف حج نصرت امام است | نصرت امام برای رهایی بشر است

«لاإله‌إلّا‌الله» بیشتر یک شعار اجتماعی (رهایی از بردگی دیگران) است تا اعتقادی | قرآن می‌فرماید مشرکین وجود خدا را قبول داشتند

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ؛ و اگر از آنها بپرسى چه کسى آنان را آفریده، قطعاً می‌گویند: خدا؛ پس چگونه از عبادت او منحرف می‌شوند؟!»(زخرف، 87) 

«قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ؛ بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى‏‌دهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشم‌هاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى‌‏آورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مى‏‌کند؟» به زودى (در پاسخ) مى‌‏گویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمى‌‏کنید (و از خدا نمى‏‌ترسید)؟!»(یونس، 31)

مقام معظم رهبری: ابوجهل‌ها می‌فهمیدند که «لا اِله ‌اِلّا الله»، فقط به یک مسئلۀ اعتقادی دعوت نمی‌کند بلکه به یک مساله اجتماعی نیز دعوت می کند

مقام معظم رهبری: « امروز ما باید با شما صحبت کنیم، بگوییم که روح توحید عبارت است از نفی هرگونه قدرتی جز قدرت پروردگار. ابولهب همین مطلب را همان اولِ اول فهمید. ولیدبن مغیرۀ مخزومی، آقای قریش، ابوجهل، آقای دیگرِ قریش و همچنین امیة بن فلان و دیگران و دیگران، آقایان قریش، اول، این مطالب را فهمیدند. فهمیدند اینی که می‌گوید لا اِله ‌اِلّا الله، اینی‌که می‌گوید خدایی، معبودی جز الله نیست، فقط به یک مسئلۀ اعتقادی دعوت نمی‌کند، بلکه به یک مسئلۀ اجتماعی نیز دعوت می‌کند؛ و آن، نبودن امیة ‌بن خلف است، نبودن ولیدبن‌مغیره است، نبودن عاص‌بن‌وائل است، نبودن فلانی است، فلانی است، فلانی است، نبودن آقایان قریش است؛ این را اول فهمیدند؛ چون فهمیدند، با آن مخالفت کردند. شما خیال می‌کنید که علت مخالفت کفار قریش، سردمداران کفر و ضلالت با پیغمبر، جز همین مطلب که مقام خود و موقعیت اجتماعی خود را در خطر می‌دیدند، چیز دیگری بوده؟ آیا برای بت‌ها دلشان می‌سوخت؟ این‌قدر اینها مؤمن بودند؟»(طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، بخش توحید)

غضب خدا به مشرکین، به خاطر عبد طاغوت شدن آنها

«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ؛ بگو: «آیا شما را از کسانى که موقعیّت و پاداششان نزد خدا برتر از این است، با خبر کنم؟ کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ کرده،) و از آنها، میمون‎ها و خوک‌هایى قرار داده، و پرستش بت کرده‏‌اند؛ موقعیّت و محل آنها، بدتر است؛ و از راه راست، گمراهترند.»(مائدة، 60)

فراعنه و طاغوت‌های زمان پیغمبر اکرم (ص)، امثال ابوجهل بودند

امیرالمومنین (ع): « ...مُحَمَّدٌ أُرْسِلَ إِلَى فَرَاعِنَةٍ شَتَّى مِثْلِ أَبِی جَهْلِ بْنِ هِشَامٍ وَ عُتْبَةَ بْنِ رَبِیعَةَ وَ شَیْبَةَ وَ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ وَ النَّضْرِ بْنِ الْحَرْثِ وَ أُبَیِّ بْنِ خَلَفٍ وَ مُنَبِّهٍ وَ نَبِیهٍ ابْنَیِ الْحَجَّاجِ وَ إِلَى الْخَمْسَةِ الْمُسْتَهْزِءِینَ- الْوَلِیدِ بْنِ الْمُغِیرَةِ الْمَخْزُومِیِّ وَ الْعَاصِ بْنِ وَائِلٍ السَّهْمِیِّ وَ الْأَسْوَدِ بْنِ عَبْدِ یَغُوثَ الزُّهْرِیِّ وَ الْأَسْوَدِ بْنِ الْمُطَّلِبِ وَ الْحَرْثِ بْنِ أَبِی الطَّلَالَةِ فَأَرَاهُمُ الْآیَاتِ فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏ ... ؛ حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله به سوى فراعنه بسیارى فرستاده شد، افرادى همچون أبو جهل بن هشام، عتبة بن ربیعه، و شیبه، و أبو البخترىّ، و نصر بن حارث، و ابىّ بن خلف، و منبّه و نبیه دو فرزند حجّاج، و به سوى پنج نفر از مسخره‌کنندگان: ولید بن مغیره مخزومىّ، و عاص بن وائل سهمى، و أسود بن- عبد یغوث زهرىّ، و أسود بن مطّلب، و حارث بن طلاطله، تا معجزاتى در آفاق و انفس بر ایشان نمایاند تا اینکه بخوبى آشکار گردید که او بر حقّ است.»(احتجاج طبرسی، ج1، ص216)

خداوند به انبیا می‌فرماید: نباید کسی را به بردگی بکشید

«ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ؛ براى هیچ بشرى سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگوید: «غیر از خدا، مرا پرستش کنید!» بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمى الهى باشید، آن گونه که کتاب خدا را مى‌‏آموختید و درس مى‌‏خواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!)»(آل‏‌عمران، 79)

قبول دربست حرف دیگران یعنی عبادت آنها و خروج از رهایی

«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ (آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالى که دستور نداشتند جز خداوند یکتایى را که معبودى جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار مى‌‏دهند!»(توبه، 31) 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قُلْتُ لَهُ- اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ مَا أَجَابُوهُمْ وَ لَکِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ؛ از امام صادق علیه السلام در باره آیه «علما و راهبان خویش را پروردگار خود گرفتند نه خدا را» پرسیدم فرمود: به خدا سوگند که علما و راهبان مردم را به عبادت خویش نخواندند و اگر هم می‌خواندند آنها نمی‌پذیرفتند ولى حرام خدا را براى آنها حلال و حلالش را حرام کردند، بنا بر این آنها ندانسته و نفهمیده عبادت ایشان کردند.»(کافی، ج1، ص53)

امام صادق (ع): هر کس به حرف گوینده‌ای گوش کند او را پرستیده است

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ؛ هر که گوش به گوینده‌ای دهد به راستی که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستی که ابلیس را پرستیده است.»(کافی، ج6، ص434)

بنده باید آزاد باشد | خداوند به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:  تو بر آنها سیطره نداری، تو فقط تذکر دهنده هستی

«فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛ پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده‌‏اى! تو سلطه‌‏گر بر آنان نیستى که (بر ایمان) مجبورشان کنى»(غاشیه،21 و 22)

امیرالمومنین (ع) برای آزادی مردم ارزش قائل بود | شبانه و مخفیانه بیعت نگرفت فرمود در روز و علنی برای بیعت بیایند

امیرالمومنین: «لَمَّا بُویِعَ أَبُو بَکْرٍ أَتَانِی أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَبَایَعُونِی [وَ فِیهِمُ الزُّبَیْرُ] فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ یُصْبِحُوا عِنْدَ بَابِی مُحَلِّقِینَ رُءُوسَهُمْ عَلَیْهِمُ السِّلَاحُ فَمَا وَفَى لِی وَ لَا صَدَقَنِی مِنْهُمْ أَحَدٌ غَیْرُ أَرْبَعَةٍ- سَلْمَانَ وَ أبو [أَبِی‏] ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ الزُّبَیْرِ وَ أَمَّا بَیْعَتُهُ الْأُخْرَى إِیَّایَ فَإِنَّهُ أَتَانِی هُوَ وَ صَاحِبُهُ طَلْحَةُ بَعْدَ مَا قُتِلَ عُثْمَانُ فَبَایَعَانِی [طَائِعَیْنِ‏] غَیْرَ مُکْرَهَیْنِ ثُمَّ رَجَعَا عَنْ دِینِهِمَا مُرْتَدَّیْنِ نَاکِثَیْنِ مُکَابِرَیْنِ مُعَانِدَیْنِ خَاسِرَیْنِ فَقَتَلَهُمَا اللَّهُ إِلَى النَّارِ وَ أَمَّا الثَّلَاثَةُ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ فَثَبَتُوا عَلَى دِینِ مُحَمَّدٍ ص وَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ حَتَّى لَحِقُوا بِاللَّهِ یَرْحَمُهُمُ اللَّه‏؛ وقتى مردم با ابو بکر بیعت کردند چهل مرد از مهاجران و انصار نزد من آمدند و با من بیعت کردند، زبیر در میان‏شان بود. به آنان دستور دادم که سحرگاهان سر تراشیده و سلاح برگرفته در خانه‌‏ام آماده باشند. از آنان کسى راست نگفت و به من وفا نکرد جز چهار نفر: سلمان، ابو ذر، مقداد و زبیر. در بیعت دوّمش با من؛ او و رفیقش طلحة پس از اینکه عثمان کشته شد، نزد من آمدند و با رضا و رغبت با من بیعت کردند، سپس مرتد شدند و پیمان شکستند و حیله کردند و دشمنى ورزیدند و زیانکار شدند و از دین‏شان برگشتند و خداوند هم آنها را کشت و به دوزخ فرستاد و اما آن سه نفر دیگر سلمان و ابوذر و مقداد بر دین محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلّم و ملت ابراهیم پایدار ماندند تا که به دیدار خدا شتافتند، خداى رحمت‏شان کند.»(سلیم، ج2، ص699)

امام صادق(ع): «إِنَّ النَّبِیَّ ص لَمَّا قُبِضَ ارْتَدَّ النَّاسُ عَلَى أَعْقَابِهِمْ کُفَّاراً إِلَّا ثَلَاثاً سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ إِنَّهُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَاءَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالُوا لَا وَ اللَّهِ لَا نُعْطِی أَحَداً طَاعَةً بَعْدَکَ أَبَداً قَالَ وَ لِمَ قَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِیکَ یَوْمَ غَدِیرِ [خُمٍ‏] قَالَ وَ تَفْعَلُونَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَأْتُونِی غَداً مُحَلِّقِینَ قَالَ فَمَا أَتَاهُ إِلَّا هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةُ قَالَ وَ جَاءَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ بَعْدَ الظُّهْرِ فَضَرَبَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا لَکَ أَنْ تَسْتَیْقِظَ مِنْ نَوْمَةِ الْغَفْلَةِ ارْجِعُوا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیکُمْ أَنْتُمْ لَمْ تُطِیعُونِی فِی حَلْقِ الرَّأْسِ فَکَیْفَ تُطِیعُونِّی فِی قِتَالِ جِبَالِ الْحَدِیدِ ارْجِعُوا فَلَا حَاجَةَ لِی فِیکُمْ؛ همانا وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کردند، همه مردم به کفر گذشتگان خود برگشتند و مرتد شدند، مگر سه نفر: سلمان، مقداد و ابوذر غفاری.» سپس امام علیه السلام در مقام بیان این ارتداد چنین فرمودند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند، چهل نفر (از اصحاب) نزد علی بن ابی طالب علیه السلام آمدند و گفتند: به خدا قسم هیچ کسی را به غیر از تو طاعت نمی کنیم. حضرت پرسید: چرا؟ گفتند: چون از رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم شنیدیم (که شما را به جانشینی خود تعیین کرد). حضرت علیه السلام به آنان فرمود: آیا چنین می‌کنید؟ گفتند: آری. فرمود: بنابراین فردا سرها را بتراشید و نزد من آیید. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: فردا فقط همان سه نفر سلمان، ابوذر و مقداد آمدند و باقی نیامدند. آری، عمار یاسر هم بعد از ظهر در حالی که دستش را روی سرش می زد نزد حضرت علی علیه السلام آمد و علی علیه السلام هم به او فرمود: چه شد که از خواب غفلت بیداری شدی، تو و دیگران برگردید و دیگر نیازی به شما ندارم، شما در حالی که مرا در یک سر تراشیدن اطاعت نکردید، پس چه طور مرا در قتال و جنگ با کوه‌های آهنین اطاعت خواهید کرد؟! برگردید که دیگر نیازی به شما نیست.»(الاختصاص، ص6)

مضمون آیت الکرسی، کفر به طاغوت  است | کفر به طاغوت یعنی رهایی و آزادی از بندگی غیرخدا

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ؛ خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آورده‌‏اند؛ آنها را از ظلمت‌ها، به سوى نور بیرون مى‌‏برد. (اما) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوت‌ها هستند؛ که آنها را از نور، به سوى ظلمت‌ها بیرون مى‌‏برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.»(بقرة، 257)

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ کَانَ یَقْرَأُ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ یَقُولُ- بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ کَفَرْتُ بِالطَّاغُوتِ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِی مَنَامِی وَ فِی یَقَظَتِی‏؛ آیا به شما خبر ندهم آنچه را که شیوه رسول خدا (ص) بود که هر گاه می‌خواست بخوابد چه می‌کرد؟ گفتم: چرا، فرمود: آیة الکرسى را مى‏‌خواند و مى‌‏گفت: به نام خدا به خدا ایمان آوردم و به طاغوت کافر شدم؛ خدایا مرا در خواب و بیداریم حفظ کن‏»(کافی، ج2، ص536)

وجه مشترک اسلام با اهل کتاب، مسئلۀ «رهایی بشر از بردگی غیرخدا»

«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ؛ بگو: «اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم؛ و بعضى از ما، بعضى دیگر را- غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.» هر گاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!»(آل‌عمران، 64)

در آموزش دین، بیشتر اعتقاد به خدا را یاد می‌دهند نه رهایی از غیرخدا را

امام صادق‌‌(ع) می‌فرماید: «انَّ بَنِی‌أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوهُ؛ بنى امیّه، آموزش ایمان را براى مردم آزاد گذاشتند؛ امّا آموزش شرک را آزاد نگذاشتند تا چون آنان را به شرک وا مى‌‏دارند، آن را تشخیص ندهند.»(کافی، ج۲، ص۴۱۵)

هدف حج نصرت امام است | نصرت امام برای رهایی بشر است

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «نَظَرَ إِلَى النَّاسِ یَطُوفُونَ حَوْلَ الْکَعْبَةِ فَقَالَ هَکَذَا کَانُوا یَطُوفُونَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ یَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَنْفِرُوا إِلَیْنَا فَیُعْلِمُونَا وَلَایَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نُصْرَتَهُمْ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ- فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ؛ امام باقر(ع) به مردمى که گرد کعبه طواف مى‏کردند، نگاه کرد و فرمود: «در زمان جاهلیت [هم‏] این گونه طواف مى‌‏کردند. در حقیقت، مردم مأمورند که گِرد آن طواف کنند و سپس به سوى ما بیایند و مراتب ولایت و دوستى خود را به اطّلاع ما برسانند و یارى و حمایت خود را به ما اعلام کنند» و آن گاه این آیه: «دل‏هاى برخى مردم را به سوى آنان گرایش ده» را قرائت نمود.»(کافی، ج1، ص392)

امام باقر (ع): «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام؛ تمام شدن و تکمیل شدن حج، به ملاقات امام است.‏»(کافی، ج4، ص549)

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ هفتم | (1402/05/02)

گام اول رهایی ایمان به خدا 

 

  • تدبر در قرآن؛ دریچه‌ای برای فهم آزاد و رها نسبت به حقایق هستی است
  • رهایی از تشویق و تنبیه دیگران شرط دوستی اهل بیت
  • گام اول رهایی ایمان است که روی دیگر سکۀ ایمان، کفر به طاغوت است
  • گام دوم رهایی، مراقبت از عمل یعنی تقواست

 

تدبر در قرآن؛ دریچه‌ای  برای فهم آزاد و رها نسبت به حقایق هستی است

«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً؛ آیا درباره قرآن نمى‏اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏یافتند.»(نساء،82)

«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها؛آیا آنها در قرآن تدبّر نمى‏‌کنند، یا بر دل‌هایشان قفل نهاده شده است؟!»(محمد،24)

رهایی از تشویق و تنبیه دیگران شرط دوستی اهل بیت 

امام باقر(ع): «وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ‏ مِصْرِکَ‏ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ‏ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ‏ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ؛ اگر مردم شهرت جمع بشوند و به تو بگویند که تو مرد بدی هستی و تو ناراحت بشوی، یا به تو بگویند تو آدم خوبی هستی و خوشحال بشوی، تو دیگر از دوستان ما اهل‌بیت نیستی، (تو اسیر تشویق و تنبیه دیگران هستی)»(تحف العقول، ص284)

گام اول رهایی ایمان است که روی دیگر سکۀ ایمان، کفر به طاغوت است

 «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَ یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعیدا ؛ آیا ندیدى کسانى را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتاب‌هاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‏‌اند، ولى مى‏‌خواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان مى‌‏خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‌‏هاى دور دستى بیفکند.»(نساء، 60)

گام دوم رهایی، مراقبت از عمل یعنی تقواست

«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین‏؛آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.»(بقرة، 2)

 

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ هشتم | (1402/05/03)

 

نقش ولایت در رهایی مردم

 

  • ارتباط قلبی ما با خدا با زور و اجبار نیست
  • رها گذاشتن مردم و آزادی در انتخاب در سیره امام حسین (ع) | ای مردم، اگر نمی‌خواهید، برمی‌گردم
  • لازمۀ آزادی یک ملت، مدیریت ولایی است | به امیرالمومنین می‌گفتند: شما مدیریت بلد نیستید! چون فکر می‎‌کردند مدیریت یعنی زورگویی
  • رهایی از بندگی نفس
  • اسارت شهوت مانع رهایی
  • عبودیت راه رهایی
  • کسی که اهل خودداری باشد قدرت تشخیص پیدا می‌کند

ارتباط قلبی ما با خدا با زور و اجبار نیست

«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ؛ در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر این، کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست‏.»(بقره، ۲۵۶)

رها گذاشتن مردم و آزادی در انتخاب در سیره امام حسین (ع) | ای مردم، اگر نمی‌خواهید، برمی‌گردم

امام حسین(ع)، به فرستاده عمرسعد فرمود: «یا هذا بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ إِلَىَّ أَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ ؛ ای مرد، از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده‌ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم باز دارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده‌ام باز مى‌گردم.»(مقتل الحسین خوارزمى، ج1، ص241)

لازمۀ آزادی یک ملت، مدیریت ولایی است | به امیرالمومنین می‌گفتند: شما مدیریت بلد نیستید! چون فکر می‌کردند مدیریت یعنی زورگویی

احنف بن قیس: «قد بَلَونا آلَ أبی طالبٍ فَلَم نَجِد عِندَهُم إِیالَةً لِلمُلکِ، و لا صِیَانَةً لِلمالِ، وَ لا مَکِیدَةً فِی الحَربِ، و الأَمرُ هَهُنا، و أَشَار إِلَى الشَّامِ ؛ آل ابی طالب را آزمودیم و صلاحیتی برای مُلک و صیانت از اموال و کید در جنگ نیافتیم. امر [هر چه هست] آنجاست و اشاره کرد به شام» (انساب الاشراف، ج12، ص322)

امام علی (ع):«أَفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَیْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِی‏طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلَّهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع‏؛ با نافرمانى و ذلّت پذیرى، رأى و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت: «بى تردید پسر ابى طالب مردى دلیر است ولى دانش نظامى ندارد» خدا پدرشان  را مزد دهد، آیا یکى از آنها تجربه‏‌هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشى بگیرد؟ هنوز بیست سال نداشتم، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته‏‌ام. امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیى نخواهد داشت.»(نهج البلاغه، خطبه27)

«جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنْ بَنِی عَبْسٍ وَ عَلِیٌّ ع عَلَى الْمِنْبَرِ فَقَالَتْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ثَلَاثٌ بَلْبَلْنَ الْقُلُوبَ قَالَ: وَ مَا هُنَّ؟ قَالَتْ رِضَاکَ بِالْقَضِیَّةِ وَ أَخْذُکَ بِالدَّنِیَّةِ وَ جَزَعُکَ عِنْدَ الْبَلِیَّةِ ؛ على(ع) بر منبر سخن مى‌‏گفت که زنى از بنى عبس بیامد و گفت: یا امیر المؤمنین، سه چیز است که دل‌ها به وسواس آشفته دارد على (ع) گفت: آنها کدامند؟ زن گفت: یکى آنکه به حکمیت رضا دادى، دو دیگر آنکه به حقارت گراییدى و سوم چون بلیّه فراز آمد بى‏تاب شدى.»(الغارات، ج1، ص25)

فَقَالَ خَالِدٌ: «یَا أَبَا الْحَسَنِ! إِنِّی أَعْرِفُ مَا تَقُولُ، وَ مَا عَدَلَتِ الْعَرَبُ وَ الْجَمَاهِیرُ عَنْکَ إِلَّا طَلَبَ ذُحُولِ  آبَائِهِمْ قَدِیماً، وَ تَنَکُّلَ رُءُوسِهِمْ قَرِیباً، فَرَاغَتْ عَنْکَ کَرَوَغَانِ الثَّعْلَبِ  فِیمَا بَیْنَ الْفِجَاجِ وَ الدَّکَادِکِ، وَ صُعُوبَةَ إِخْرَاجِ ملک [الْمُلْکِ‏]  مِنْ یَدِکَ، وَ هَرْباً مِنْ سَیْفِکَ، وَ مَا دَعَاهُمْ إِلَى بَیْعَةِ أَبِی بَکْرٍ إِلَّا اسْتِلَانَةُ جَانِبِهِ، وَ لِینُ عَرِیکَتِهِ، وَ أَمْنُ جَانِبِهِ، وَ أَخْذُهُمُ الْأَمْوَالَ فَوْقَ اسْتِحْقَاقِهِمْ، وَ لَقَلَّ الْیَوْمَ مَنْ یَمِیلُ إِلَى الْحَقِّ، وَ أَنْتَ قَدْ بِعْتَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ، و لَوِ اجْتَمَعَتْ أَخْلَاقُهُمْ إِلَى أَخْلَاقِکَ  لَمَا خَالَفَکَ خَالِدٌ. ؛ خالد گفت: یا ابا الحسن من می‌فهمم چه می‌گویی(قبول دارم). ولیکن عرب و مردم از تو رویگردان نشدند مگر به خاطر طلب خون‌های پدرانشان در قدیم، و دور شدن بزرگانشان از قدرت، در اخیر، پس مانند روباه که برای مکر به چیزی نزدیک و دور می‌شود و این طرف و آن طرف می‌رود، از روی حیله به تو نزدیک و دور می‌شدند و این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتند، و نیز به جهت اینکه گرفتن پست از تو سخت است، و و نیز از جهت ترسیدن از شمشیر تو. و لذا هیچ چیز باعث میل کردن آنها به بیعت با ابوبکر نشد، مگر نرمى اخلاق او، و ...، و امنیت در کنار او، و اینکه می‌توانستند بیش از حقشان اموال دریافت کنند. و امروز خیلى کم است کسى که میل بسوى حق کند. و تو هم که دنیا را بآخرت فروخته‏‌اى. اگر اخلاق تو مانند اخلاق آنان بود، خالد(من) با تو مخالفت  نمی‌کرد.»(الارشاد، ج2، ص384)

امام صادق(ع): «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ‏ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ؛ آیا نمى‏‌دانى که حکومت بنى امیه با شمشیر و خشونت و جور بود ولى حکومت ما با مهربانى و دلجویى و وقار است.»(اعلام الدین، ص98)

رهایی از بندگی نفس

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مَن زَهِدَ فِی الدُّنیا أعتَقَ نَفسَهُ؛ هرکسی زهد پیشه کند خودش را از دنیا آزاد کرده است.»(غرر الحکم، ص640)

أمیرالمؤمنین به کسی که تقوا ندارد می‌فرماید: «أَ لَا تَسْعَى فِی تَحْرِیرِ رَقَبَتِکَ وَ فَکَاکِ رِقِّکَ؛ نمی‌خواهی تلاش بکنی برای اینکه گردنت را از اسارت آزاد بکنی و خودت را از بندگی رها بکنی؟» (مثیر الأحزان، ج1، ص۱۶)

اسارت شهوت، مانع رهایی

امیرالمؤمنین: «عَبدُ الشَّهوَةِ أسیرٌ لا یَنفَکُّ أسرُهُ؛ عبد شهوت اسیری است که از اسارت آزاد نمی‌شود.»(غرر الحکم، ص464)

عبودیت راه رهایی

امیرالمومنین: «مَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ الْعُبُودِیَّةِ أُهِّلَ لِلْعِتْقِ؛ کسی که شرایط بندگی خدا را فراهم می‌کند او شایستۀ رهایی و آزادی است.»(عیون الحکم، ص450)

کسی که اهل خودداری باشد قدرت تشخیص پیدا می‌کند

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏‌اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏‌دهد؛ (روشن‏‌بینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛) و گناهانتان را مى‌‏پوشاند؛ و شما را می‌آمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است.»(انفال، 29)

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ نهم | (1402/05/04)

رابطه ایمان و رهایی

 

  • خداوند با صفتِ ایمان، ترس را از ما می‌گیرد چون ترس با رهایی سازگاری ندارد
  • انسان آزاد نباید اسیر گذشته باشد
  • گام سوم برای رسیدن به رهایی، رنج است
  • «جبهه‌ها»؛ محل تجربۀ زندگی جمعی

خداوند با صفتِ ایمان، ترس را از ما می‌گیرد چون ترس با رهایی سازگاری ندارد

«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّکینَةَ فی‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً؛ او کسى است که آرامش را در دل‌هاى مؤمنان نازل کرد تا ایمانى بر ایمانشان بیفزایند؛ لشکریان آسمان‌ها و زمین از آن خداست، و خداوند دانا و حکیم است.»(فتح، 4)

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ قَالَ هُوَ الْإِیمَانُ؛ از امام باقر(ع) راجع به قول خداى عز و جل: «سکینه را در دل مؤمنین نازل کرد» پرسیدم، فرمود: سکینه ایمانست و باز درباره قول خداى عز و جل: «با روحى از جانب خود ایشان را تأیید کرد» پرسیدم، فرمود: آن روح ایمان است.»(کافی، ج2، ص15)

انسان آزاد نباید اسیر گذشته باشد

«لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ؛ این بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده‌‏اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشى را دوست ندارد!»(حدید، 23)

گام سوم برای رسیدن به رهایی، رنج است

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ ؛ ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج‌هاست)»(بلد، 4)

«جبهه‌ها»؛ محل تجربۀ زندگی جمعی

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ؛ خداوند کسانى را دوست مى‏دارد که در راه او پیکار مى‌‏کنند گویى بنایى پولادین‏اند! »(صف، 4)

 

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ دهم | (1402/05/05)

 

آخرین گام رهایی، تقویت زندگی جمعی

 

  • تاکید مقام معظم رهبری بر واگذاری کارها به مردم
  •  امام خمینی: کشاندن امور به سوى مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیمارى مهلک است
  • مقام معظم رهبری: در مدارس زندگی جمعی را آموزش بدهید
  • مقام معظم رهبری خطاب به دولت: مشارکت مردم در تصمیم‌گیری را، افزایش دهید
  • سامان دهی زندگی جمعی در مدینه توسط پیامبر اکرم (ص)
  • امام باقر(ع): اگر زندگی جمعی می‌کردید محتاج کسی نمی‌شدید
  • ولایت اختلاف‌ها را برطرف می‌کند
  • یکی از فوائد ولایت این است که مؤمنین را دور هم جمع می‌کند
  •  اهمیت زندگی جمعی | هشدار امام رضا (ع) در دوستی با دشمنان اهل بیت و دشمنی با دوستان اهل بیت

تاکید مقام معظم رهبری بر واگذاری کارها به مردم

مقام معظم رهبری: «اقتصادى که به عنوان اقتصاد مقاومتى مطرح میشود، مردم‌بنیاد است؛ یعنى بر محور دولت نیست و اقتصاد دولتى نیست، اقتصاد مردمى است؛ با اراده‌ى مردم، سرمایه‌ى مردم، حضور مردم تحقّق پیدا میکند. امّا دولتى نیست به این معنا نیست که دولت در قبال آن مسئولیّتى ندارد؛ چرا، دولت مسئولیّت برنامه‌ریزى، زمینه‌سازى، ظرفیّت‌سازى، هدایت و کمک دارد. کار اقتصادى و فعّالیّت اقتصادى دستِ مردم است، مال مردم است؛ امّا دولت - به‌ عنوان یک مسئول عمومى - نظارت می‌کند، هدایت می‌کند، کمک می‌کند. آنجایى که کسانى بخواهند سوء استفاده کنند و دست به ‌فساد اقتصادى ‌بزنند، جلوى آنها را می‌گیرد؛ آنجایى که کسانى احتیاج به کمک دارند، به آنها کمک می‌کند؛ بنابراین آماده‌سازى شرایط، وظیفه‌ى دولت است.»(در جمع زائران حرم مطهّر رضوى 1393/1/1)

 امام خمینی: کشاندن امور به سوى مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیمارى مهلک است

امام خمینی(ره): «دولت چنانچه کراراً تذکر داده‌‏ام بی‌شرکت ملت و توسعه بخش‌هاى خصوصى جوشیده از طبقات محرومِ مردم و همکارى با طبقات مختلف مردم با شکست مواجه خواهد شد. کشاندن امور به سوى مالکیت دولت و کنار گذاشتن ملت، بیمارى مهلکى است که باید از آن احتراز شود و در این موضوع گزارش‌هاى مختلفى می‌رسد.»(22 بهمن 1363؛ پیام به مناسبت 22 بهمن)

مقام معظم رهبری: در مدارس زندگی جمعی را آموزش بدهید

مقام معظم رهبری: «سبک زندگی اسلامی، ‌تعاون، همکاری اجتماعی، اینها را بچّه باید در مدرسه یاد بگیرد.»( ۱۴۰۱/۰۲/۲۱ بیانات در دیدار معلمان)

مقام معظم رهبری خطاب به دولت: مشارکت مردم در تصمیم‌گیری را، افزایش دهید

مقام معظم رهبری: «گاهی اوقات صاحب‌نظران و متخصّصین که جزو مردمند، نظراتی، شیوه‌هایی را برای کار در بخش‌های مختلف به دولت‌مردان ارائه می‌دهند، [مسئولین] یک ساز و کاری را پیش بگیرند که بتوانند از این نظرات استفاده کنند که در حقیقت مردم را در تصمیم‌سازی‌های دستگاه‌های مسئول کشور شریک کنند؛ این یک. و برای این هم که از ظرفیّت‌های مردمی هم در عمل چگونه بایستی استفاده کرد، ساز و کار درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند. کسان زیادی هستند که مایلند به دولت در بخشی از کارها کمک برسانند و کمک کنند؛ راهش باید مشخّص بشود که طریقه‌ی اتّصال کمک مردمی مثلاً به این بخش این است؛ اینها را باید بنشینند فکر کنند؛ اینها احتیاج دارد به فکر کردن، مطالعه کردن و مانند اینها و از ظرفیّت مردمی هم برای نظارت عمومی استفاده کنند. در گوشه و کنار کشور مواردی هست که فساد هست، ویژه‌خواری هست که ممکن است از چشم مسئولین ذی‌ربط دور مانده باشد، پنهان مانده باشد؛ اینها را مردم مشاهده می‌کنند، می‌بینند؛ از ظرفیّت مردم در این زمینه هم استفاده بشود. بنابراین مردمی بودن یکی از کارهای بسیار اساسی است و باید دولتمردان این را به همین شکلی که اجمالاً عرض شد دنبال بکنند.»( ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ بیانات در ارتباط تصویری با مردم قم)

سامان دهی زندگی جمعی در مدینه توسط پیامبر اکرم (ص)

«پس از فتح خیبر، پیامبر خدا ص نظام نقبا را گسترش داد و برای هر ده نفر یک مسئول برگزید  که به عریف شهرت یافتند.  عریف‌ها که از سوی حاکم اسلامی انتخاب می‌شدند زیر مجموعه نقباء بودند و به واسطه نقباء به پیامبر ص متصل شدند. این سیستم با استقبال مسلمانان روبه‌رو شد زیرا برای آحاد جامعه اسلامی منافعی داشت. این افراد افزون بر مسؤولیت‌های اجرائی  گزارش‌های واقعی از وضعیت جامعه و بازخورد عملکرد حکومت را به حاکم می‌رساندند  و گفتارشان درباره افراد زیر مجموعه خود حجت بود.  مسئولیت‌های این افراد نشان‌دهنده نظام بسامانی بود که به صورت هرمی اداره می‌شد و در رأس آن پیامبر ص قرار داشت و هر یک از افراد این هرم افراد زیردست و بالادستی داشت و هر کدام وظایفی داشتند. برخی وظایف عریف عبارتند از: 1.  اجرای دستورهای مسئول بالادست. 2.  شناسایی افراد صالح و آگهی از دیدگاه و انگیزه‌های افراد زیردست. 3.  پخش آسان غنائم و عطایای حکومتی. 4.  ساماندهی سریع و مناسب لشکر به کمک نظام عرفاء.‌ این سیستم در دوران خلفا  و پس از آن در دوره حکومت امیرالمومنین علی ع‌  و حتی تا سال‌ها بعد  ادامه داشت؛ ولی همواره پیامبر ص و اهل بیت ع کوشیدند تا به مردم بفهمانند این مسئولیت که برای اداره امور ضروری است،  مانند دیگر مناصب اجتماعی، اگر در راه احقاق حق و پیشبرد اهداف الهی نباشد کیفر اخروی دارد.»(اطلس تاریخ شیعه، ج3)

امام باقر(ع): اگر زندگی جمعی می‌کردید محتاج کسی نمی‌شدید

قَالَ أَبُو جَعْفَر (ع): «یَا حَجَّاجُ کَیْفَ تَوَاسِیکُمْ قُلْتُ صَالِحٌ یَا بَا جَعْفَرٍ قَالَ یُدْخِلُ أَحَدُکُمْ یَدَهُ فِی کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ إِذَا احْتَاجَ إِلَیْهِ قُلْتُ أَمَّا هَذَا فَلَا فَقَالَ أَمَا لَوْ فَعَلْتُمْ مَا احْتَجْتُمْ؛ ای حجاج! عمل به مواسات در میان شما (شیعیان) چگونه است؟ گفتم: خوب است اى ابو جعفر! فرمود: «آیا هر یک از شما دست در جیب برادرش مى‌‏کند و به اندازه نیاز خود از آن بر مى‌‏دارد؟»، گفتم، تا این اندازه نه؛ فرمود: «اگر چنین مى‌‏کردید محتاج نمى‌‏شدید.»(کشف الغمة، ج‏2، ص121)    

ولایت اختلاف‌ها را برطرف می‌کند

«فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نکنند و کاملا تسلیم باشند.»(نساء، 65)

یکی از فوائد ولایت این است که مؤمنین را دور هم جمع می‌کند

زیارت جامعه کبیره: «بِمُوَالاتِکُمْ تَمَّتِ‏ الْکَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةوَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ؛ از برکت دوستى شما «کلمه توحید» کمال یافته، و نعمت، عظمت گرفته، و پراکندگى‏ به الفت مبدّل شده‏ است.»(المزار، ص533)

 اهمیت زندگی جمعی | هشدار امام رضا (ع) در دوستی با دشمنان اهل بیت و دشمنی با دوستان اهل بیت 

امام رضا(ع) می‌فرماید: «إِنَّ مِمَّنْ یَتَّخِذ [یَنْتَحِل‏] مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَى شِیعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ: بِمَا ذَا؟ قَالَ: بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِیَائِنَا إذا کان کذلک، اختلطَ الحقُّ بالباطل و اشتبهَ الأمرُ فلم یُعرَف مؤمنٌ من منافقٍ ؛ همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند، کسی هست که در فتنه‌گری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است. (راوی) گفتم: برای چه؟ (امام) گفت: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته می‌شود و مؤمن از منافق بازشناخته نمی‌شود.»(صفات‌الشیعه، شیخ صدوق، ص8)

«بازگشت به فهرست»


 جلسۀ یازدهم | (1402/05/06)

جایگاه مسجد برای زندگی جمعی و اصلاح ساختارها

  • ضرورت احساس مسئولیت و خیرخواهی نسبت به جامعه
  • فلسفۀ آزادی و نازل نکردن معجزاتِ مختلف ، در خطبه قاصعه | خدا برای آزمایش، انبیا را جاذبه مطلق قرار نداد
  • خداوند خودش در اوج رهایی است و ما را «خلیفة الله» قرار داده است
  • مشارکت مردم در زندگی جمعی؛ راه رهایی در حیات بشری
  • زندگی جمعی لازمۀ سالار بودن مردم در زندگی خودشان است | مقام معظم رهبری: مردم باید سالار زندگی خودشان باشند
  • ریشۀ مشکلات ما این است که مساجد پایگاه زندگی جمعی نیست | هر چیزی که باعث کم رونق شدن مسجد شود مصداق «سعی فی خرابها» است
  •  

ضرورت احساس مسئولیت و خیرخواهی نسبت به جامعه

رسول خدا(ص): «إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ إِنَّ الدِّینَ النَّصِیحَةُ قَالُوا لِمَنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِکِتَابِهِ وَ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَامَّتِهِمْ؛ دین خیرخواهى است، دین خیر خواهى است، دین خیرخواهى است. گفتند براى چه کسى اى رسول خدا! فرمودند: براى خدا و رسولش و کتاب خدا و پیشوایان مسلمانان و براى عموم مسلمانان»(روضه‌الواعظین، ج2، ص424)

رسول‌خدا(ص): «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه ؛ همۀ شما دربارۀ دیگران مسئول هستید.»(جامع‌الاخبار، ص119)

فلسفۀ آزادی و نازل نکردن معجزاتِ مختلف ، در خطبه قاصعه | خدا برای آزمایش، انبیا را جاذبه مطلق قرار نداد

امیرالمومنین: «وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِأَنْبِیَائِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَ مَعَادِنَ الْعِقْیَانِ وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ أَنْ یَحْشُرَ مَعَهُمْ طُیُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْأَرَضِینَ لَفَعَلَ، وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ وَ اضْمَحَلَّتِ الْأَنْبَاءُ وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلَیْنَ وَ لَا اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِینَ وَ لَا لَزِمَتِ الْأَسْمَاءُ مَعَانِیَهَا ؛ اگر خداى سبحان اراده می‌فرمود، به هنگام بعثت پیامبران، درب‌های گنج‏‌ها، و معدن‏‌هاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پیامبران می‌گشود، و پرندگان آسمان و حیوانات وحشى زمین را همراه آنان به حرکت در می‌آورد. امّا اگر این کار را می‌کرد، آزمایش از میان می‌رفت، و پاداش و عذاب بی‌اثر می‌شد، و بشارت‏‌ها و هشدارهاى الهى بی‏فایده می‌بود، و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمی‌شد، و ایمان آورندگان ثواب نیکوکاران را نمی‌یافتند، و واژه‌ها، معانى خود را از دست می‌داد.»(نهج‌البلاغه، خطبه192)

خداوند خودش در اوج رهایی است و ما را «خلیفة الله» قرار داده است

«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسى را در آن قرار می‌دهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»(بقره، 30)

مشارکت مردم در زندگی جمعی؛ راه رهایی در حیات بشری

مقام معظم رهبری: «یکی از اشکالات مهمّی که ما داریم، این است که روی راه‌های مشارکت مردم فکر نکرده‌ایم. من همین جا به مسئولین محترم، به صاحب‌نظران اقتصادی، به کسانی که علاقه‌مند به سرنوشت کشورند توصیه می‌کنم بنشینند راه‌های مشارکت عموم مردم در مسائل اقتصادی را پیدا کنند. هر جا مردم وارد شده‌اند ما پیشرفت کرده‌ایم. در دفاع مقدّس مردم وارد شدند، ما پیروز شدیم؛ در مسائل سیاسی کشور مردم هر جا وارد شدند ما پیروز شدیم؛ در مسائل اقتصادی هم همین جور است؛ [اگر] مردم وارد بشوند، آحاد مردم وارد بشوند، ما پیروز خواهیم شد، موفّق خواهیم شد؛ منتها مردم چه جور وارد بشوند؟ باید نقشه‌ی ورود مردم در حوزه‌ی اقتصادی را به مردم نشان داد.»( ۱۴۰۲/۰۱/۰۱ بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی)

زندگی جمعی لازمۀ سالار بودن مردم در زندگی خودشان است | مقام معظم رهبری: مردم باید سالار زندگی خودشان باشند

مقام معظم رهبری: «ما که می‌گوییم مردم‌سالاری دینی یا مردم‌سالاری اسلامی، بعضی خیال می‌کنند این مردم‌سالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ آن [تنها] یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردمند.»(۱۳۹۵/۰۹/۰۳بیانات در دیدار بسیجیان)

ریشۀ مشکلات ما این است که مساجد پایگاه زندگی جمعی نیست | هر چیزی که باعث کم رونق شدن مسجد شود مصداق «سعی فی خرابها» است

«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فی‏ خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ ؛ کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى کرد و سعى در ویرانى آنها نمود؟! شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط) رسوایى است و در سراى دیگر، عذاب عظیم (الهى)!!»(بقره، 114)

آیت الله مکارم شیرازی: «جلوگیرى از ورود به مسجد و ذکر نام پروردگار و کوشش در تخریب آن، تنها به این نیست که مثلا با بیل و کلنگ ساختمان آن را ویران سازند، بلکه هر عملى که نتیجه آن تخریب مساجد و از رونق افتادن آن باشد نیز مشمول همین حکم است. چرا که در تفسیر آیه إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ ... چنان که خواهد آمد طبق صریح بعضى از روایات، منظور از عمران و آبادى مسجد تنها ساختمان آن نیست، بلکه حضور در آنها و توجه به محافل و مجالس مذهبى که در آنها تشکیل می‌گردد و موجب یاد خدا است نیز یک نوع عمران است، بلکه مهمترین عمران شمرده شده.»(تفسیر نمونه،ج1، ص411)

 

«بازگشت به فهرست»

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...