۰۲/۰۳/۲۰ چاپ ایمیل و پی دی اف
واقع‌بینی و احساسات معنوی در قرآن؛ با نگاهی به تفسیر سورۀ محمد(ص)-ج۵

چرا خدایی که خطای بندگان را می‌بخشد، این‌قدر بر کافران غضب می‌کند؟!/ اگر معنای کفر را درک کنیم، ما هم مثل خدا از کفر متنفّر می‌شویم

شناسنامه:

  • زمان: ۱۴۰۲/۰۱/۰۷
  • مکان: فاطمیۀ بزرگ تهران
  • مناسبت: ماه مبارک رمضان
  • صوت: اینجا
  • تعداد: 29 جلسه
حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در سلسله جلساتی که در ماه مبارک رمضان در فاطمیۀ بزرگ تهران برگزار شد با موضوع «واقع‌بینی و احساسات معنوی در قرآن؛ با نگاهی به تفسیر سورۀ محمد(ص)» به سخنرانی پرداخت. در ادامه گزیده‌ای از پنجمین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

چرا در قرآن، احوال و عاقبت کافران بیشتر از مؤمنان توصیف شده‌ است؟

سورۀ محمد(ص) با «الَّذینَ کَفَرُوا» و سخن گفتن دربارۀ کافران آغاز می‌شود. موضوع غالب آیات این سوره، درگیری با انواع کافران است؛ یا آن کسانی که کفرشان را اظهار می‌کنند یا آن مؤمنانی که در عمل کفر می‌ورزند، یا آن منافقانی که کفرشان را پنهان می‌کنند، شاید به همین مناسبت در بعضی روایات نام این سوره را «الَّذینَ کَفَرُوا» قرار داده‌اند. چرا سوره‌ای که نام شریف پیامبر(ص) را بر خود دارد، غالباً به معرفی کفار می‌پردازد؟ با نگاه آماری به قرآن کریم می‌توان پاسخ این سؤال را پیدا کرد. در قرآن کریم احوال و عاقبت کافران بیشتر از مؤمنان توصیف شده‌اند. گاهی حقیقت زیبایی‌ها و خوبی‌ها را با توصیف چیزی که ضدّ آن زیبایی‌ها و خوبی‌ها هست بهتر می‌شود توصیف کرد. قرآن کریم از باب «تُعرَفُ الاشیاءُ بأضدادِها» با توصیف کفر، ایمان را برای ما معرفی می‌کند.

در بسیاری از معارفی که در جامعه‌مان منتشر می‌کنیم بیشتر به مباحث ایمان و بیان جبهۀ حق می‌پردازیم. این روش غلط است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَان‏ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوه‏»(کافی، ج2، ص416) بنی‌امیه فقط ایمان را آموزش می‌دادند و کفر را آموزش نمی‌دادند لذا کسی کفر را نمی‌شناخت. به همین خاطر با اینکه خودشان مظهر کفر بودند امّا مردم این را تشخیص نمی‌دادند. ما باید مظاهر مختلف کفر را بشناسیم. اگر ما فقط ایمان را بشناسیم، بسیاری از کافرها را هم به‌عنوان مؤمن خواهیم پذیرفت. اهمیت شناخت کافران به این است که درجاتی از کفر در بسیاری از مؤمنین هست که باید توضیح داده شود و إلا اگر داشتن ایمانِ اجمالی کافی بود پس تقریباً کافری وجود نداشت؛ مگر آتئیست‌‌های جاهلی که از هیچ چیزی خبر ندارند.

اصلاح خرابی‌های ایمان، راهی جز شناخت انواع کفر ندارد / برای رسیدن به ایمان ناب، شناخت ایمان کافی نیست، باید انواع و جلوه‌های کفر را هم بشناسیم

پس اولاً ما تا وقتی کفر را نشناسیم ایمان را دقیقاً نخواهیم شناخت؛ ثانیاً کفر مراتبی از ایمان را در خودش دارد مثل ایمان به معنای آگاهی و حتی اعتقاد.

ممکن است کسی ‌بداند که خدا هست ولی کافر باشد. ما باید ببینیم آیا ایمان‌مان کامل و سالم است یا نیست؟ به همین علت باید صورت‌ها و انواع جلوه‌های کفر را بشناسیم. لذا طبیعی است که خداوند متعال در قرآن کریم به کفر بیشتر از ایمان پرداخته باشد. وقتی گفته می‌شود که می‌خواهیم در مورد کافران صحبت کنیم، مؤمنین یک مقدار از خودشان بی‌حوصلگی نشان می‌دهند. این بی‌علاقه نسبت به شناخت کفر، عارضۀ بدی است. خودِ این وضعیت را باید تحلیل کرد که چرا این‌گونه است؟ مگر ما دنبال آن خلوص و آن صفای ناب و آن ایمان دقیق نمی‌گردیم؟ پس باید خرابی‌های ایمان را اصلاح کنیم. اصلاح خرابی‌های ایمان، راهی جز شناخت انواع کفر ندارد.

خدا از کفر بدش می‌آید و این تنفر و غضب را با صراحت بیان می‌کند

نکتۀ بعدی این است که در قرآن کریم غضب خداوند متعال نسبت به کفر، واضح است. خدا نفرت خودش را از کافران پنهان نمی‌کند و مدام علیه آنها حرف می‌زند. امّا فضای جامعۀ ما این‌طور نیست؛ نه فقط جامعۀ ما، بلکه در صدر اسلام هم همین‌طور بود. بعضی‌ها که می‌خواهند از مفهوم ایمان و کفر سوءاستفاده کنند و دشمنان‌شان را به بهانۀ تکفیر از بین ببرند، نفرت‌شان را نسبت به کفر ابزار می‌کنند؛ مثل داعشی‌ها که ما را کافر می‌دانند، و بعد هم با خشم و غضب، شمشیر نشان می‌دهند که باید سر کافرها را برید.

ما باید با مقولۀ کفر، منطقی برخورد کنیم. طبق سفارش‌های قرآن کریم در مقام عمل، هرجا لازم است- که دایره‌اش بسیار وسیع است- تحمّل کنیم، مثلاً در مقام گفتگو -که دایره‌اش بسیار وسیع است- گفتگو کنیم، در مقام رحم‌کردن و برخورد اخلاقی، باید برخورد اخلاقی و مهربانانه داشته باشیم، اما در عین حال، انسان باید از کفر بدش بیاید. خدا از کفر بدش می‌آید و این تنفر و غضب را پنهان نمی‌کند. باید در این‌باره کمی تأمل کنیم.

اگر معنای کفر را درک می‌کردیم، مانند خدا از کفر متنفّر می‌شدیم

چگونه می‌توانیم این فاصله را بین خودمان و خدا در تنفر از کفر پر کنیم؟ این فاصله به‌خاطر فهمیده نشدن معنای دقیق کفر است. ما ایمان را به عقیده داشتن و کفر را به عقیده نداشتن یا به عقیدۀ دیگر داشتن، معنا می‌کنیم. معنای دقیق ایمان و کفر، داشتن یا نداشتن عقیده نیست. کفّار مثلاً در فرانسه می‌گویند «چون جامعۀ ما سکولار است هر کسی در عقیدۀ خودش آزاد است» اما دانش‌آموزی را که به دلیل مسلمان بودن، گوشت خوک نخورد یا حجاب داشته باشد از مدرسه اخراج می‌کنند. اگر هر کسی آزاد است پس بگذارید دانش‌آموزان مسلمان هم آزاد باشند. پیداست که ادعای آنها دروغ است و فقط می‌خواهند فضایی ایجاد بشود که انسان‌ها را به بردگی بکشند.

ما می‌بینیم که قرآن چقدر به کافران حمله می‌کند و با غضب علیه آنها سخن می‌گوید، ولی ما در این فضا قرآن را تنها می‌گذاریم، چون می‌گوییم «بد است ما این‌همه غضب به کافران پیدا کنیم، هر کسی عقیدۀ خودش را دارد!» این وضعیت خیلی دردناک است.

خدایا! چرا به کافران این‌قدر غضب داری!؟ این‌قدر از دست‌شان ناراحت هستی و علیه‌شان حرف می‌زنی؟! در همین سورۀ محمد(ص) دستور به جنگ بسیار سختگیرانه با آنها می‌دهی؛ مؤمنین را از دوست داشتن آنها پرهیز می‌دهی. اصلاً هدیۀ ویژۀ تو این است که نفرت از کفر را در دل‌ها ایجاد می‌کنی «کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان‏» (حجرات،7). ماجرای کفر چیست!؟ از آن‌طرف هم مؤمنین را خیلی تحویل می‌گیری. ما باید معنای کفر را درک کنیم تا خودمان را به نگاه پروردگار عالم نزدیک کنیم. وقتی معنای کفر را بدانیم معلوم می‌شود چرا خدا از کافرها خیلی ناراحت است؟! چرا ما از کفر ناراحت نیستیم؟ چون برداشت‌مان از کفر دقیق نیست. اگر برداشت‌مان از کفر دقیق باشد ما هم از کفر ناراحت می‌شویم و خدا را در تنفر از کفر تنها نخواهیم گذاشت.

کافر کسی است که نمی‌خواهد واقعیت را ببیند و ارتباط خود را با واقعیت قطع کرده است

کفر یعنی چه؟ قبل از اینکه معنای کفر را بگویم، لازم است بدانیم که مهم‌ترین هدف تربیتی‌ این سوره «واقع‌بینی» است. البته مهم‌ترین هدف تربیتی کلّ قرآن همین موضوع است امّا در این سوره، واقع‌بینی به صورت برجسته‌تری دنبال می‌شود. با توجه به این نکته معنای کفر این است که انسان عمداً از واقع‌بینی فرار ‌کند. کفر نادیده گرفتن واقعیت است. گاهی انسان یک گوشه از واقعیت را ندیده می‌گیرد و گاهی یک گوشۀ دیگری از واقعیت را ندیده می‌گیرد. دروغ‌های اخلاقی همین است. رویّۀ بعضی انسان‌ها در مسائل اساسی این است که نمی‌خواهند واقع‌بین باشند. این کار، خدا را غضبناک می‌کند.

خدا ما را آفریده است که بتوانیم با ارادۀ خودمان تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم. وقتی بتوانیم در این انتخاب‌ها دائماً بهترین انتخاب‌ها را داشته باشیم پله‌پله به سوی او اوج می‌گیریم. بعضی‌ها تصمیم می‌گیرند کلاً نگاه نکنند؛ وقتی در معرض انتخاب قرار می‌گیرند چشم خود را می‌بندند تا انتخاب نکنند. اینها می‌خواهند نقشۀ خدا را به‌هم بزدنند. چشم‌هایت را باز کن و انتخاب کن، یک‌بار اشتباه می‌کنی، یک‌بار درست رفتار می‌کنی، یک‌بار دقیق‌تر می‌بینی، یک‌بار غیردقیق می‌بینی. بالاخره انسان این چیزها را دارد.

خدا انسان را برای انتخاب آفریده است. لازمه‌ انتخاب، دیدن است. وقتی تو با دیدن کلاً مخالف هستی «صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ»(بقره،171) می‌خواهی رابطۀ خودت را با واقعیت قطع کنی. یک علّت غضب خدا این است که دیدن و واقع‌بینی ناموس خلقت است. خدا انسان را آفرید که واقعیت را ببیند، یک‌وقت زاویۀ غلطی برای دیدنِ واقعیت انتخاب می‌کند، یک‌وقت بهای لازم را به دیدن واقعیت نمی‌دهد، اینها را می‌شود درست کرد. این ماجرای زندگی انسان است و رشدی که باید پیدا کند. امّا کافر کسی است که اصلاً نمی‌خواهد واقعیت را ببیند و ارتباط خودش را با واقعیت قطع کرده است.

کافران می‌خواهند دیگران را هم مثل خود به ندیدن واقعیت آلوده کنند/ کفر ورزیدن، ندیدن نیست؛ نادیده گرفتن است

ویژگی دیگر کافر این است که دیگران را هم وادار می‌کند که رابطه‌شان را با واقعیت قطع کنند. اتفاقاً قرآن این نکته را در اول همین سوره بیان می‌کند: «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ». راه خدا (سبیل الله) به معنای همان واقع‌بینی است. پس «وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» یعنی کافران مانع واقع‌بینی دیگران می‌شوند. یک‌جای دیگر در قرآن می‌فرماید: کافرها دوست دارند که شما کافر بشوید «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواء» (نساء،89). آنها می‌خواهد شما هم واقع‌بین نباشید. کافر مثل معتاد می‌خواهد همه را مثل خودش نابود کند. کفر ورزیدن، ندیدن نیست، ندیده گرفتن است. کافر می‌خواهد حواس دیگران را هم پرت کند تا آنها نبینند. خدا از این کار غضبناک می‌شود.

ابلیس می‌خواهد به وسیلۀ یأس و ناامیدی همه را به کفر برساند. در ضربه‌ای که به حضرت آدم(ع) زد، زهر ناامیدی وجود داشت. ابلیس گفت: «یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى‏» (طه،120) می‌خواهی من تو را به درخت جاودانگی راهنمایی کنم تا آنچه را داری برای خودت نگه داری؟ حضرت آدم(ع) باید می‌فرمود آن خدایی که این نعمت‌ها را به من داد به فکر جاودانگی من هم هست. معنای حرف شیطان این بود که خدا به فکر تو نیست، بیا من یک راهی به تو نشان بدهم؛ این یعنی کفر، یعنی ندیدن لطف خدا. ناراحتی خدا از حضرت آدم(ع) موجب اخراج آدم(ع) از بهشت و هبوط او به زمین شد. حضرت آدم(ع) و حوا(س) برای آن یک لحظه غفلت چند سال گریه کردند تا خدا آنها را ببخشد.

کافرها هم مانند ابلیس سعی می‌کنند دیگران را آلوده ‌کنند. کافرها به ندیدن واقعیت اعتیاد دارند. بعد شما را هم به ندیدن واقعیت آلوده می‌کنند. خدا از ندیدن واقعیت ناراحت می‌شود. از همان اول در سورۀ حمد می‌فرماید از اینها فاصله بگیر: «غَیرِ المَغضوبِ عَلَیهِم وَ لَا الضّالّینَ»؛ مرز خودت را با آنها مشخص کن و بگو: خدایا! من را به راه آنها نبر!

چرا خدایی که خطاهای بندگانش را می‌بخشد، بر کافران غضب می‌کند؟!

خدا ضعف انسان‌ها را تحمّل می‌کند و خطای آنها را می‌بخشد. اصلاً خدا دوست دارد خطا را ببخشد چون قرآن می‌فرماید خدا کسی را که عذرخواهی می‌کند دوست دارد «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ»(بقره،222). امام باقر(ع) فرمود اگر شما گناه نکنید و از خدا آمرزش نخواهید، خداوند کسانی را می‌آفریند که گناه کنند سپس از خدا طلب مغفرت کنند تا خداوند آنها را ببخشد: «وَ لَوْ لَا أَنَّکُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّى یُذْنِبُوا ثُمَّ یَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَیَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» (کافی،ج2،ص424)‌. من اصلاً خدا شده‌ام برای همین لطف و کرم و بخشش...

خدا با بنده‌های خودش سختگیر نیست، امّا می‌فرماید کسی نباید بازی را به‌هم بزند! خدا بنده‌ها را آزاد گذاشته است، این بنده‌ها انتخاب کنند، مسابقه بدهند جلو بیایند. مثلاً در میدان مسابقه همه‌چیز برای مسابقه آماده شده است. ورزشکاران آزادند که هرقدر می‌خواهند انرژی‌ خود را صرف کنند و تندتر بدَوَند. حالا اگر یکی از اینها با مشت و لگد به جان بقیه بیفتد، پلیس او را می‌گیرد. او می‌گوید من را آزاد بگذارید، می‌گویند شما را آزاد می‌گذاریم برای اینکه مسابقه بدهید نه اینکه لگد بیندازید. خدا هم بر کسانی که بازی را به‌هم می‌زنند غضب می‌کند. ما الآن باید دعوای‌مان با همدیگر، سر دقت در واقع‌بینی باشد. کافر یعنی کسی که دارد زمین بازی را خراب می‌کند، با تراکتور وسط زمین فوتبال آمده و می‌خواهد آنجا را شخم بزند. خب خدا غضبناک می‌شود. اولین و برجسته‌ترین خصلت کافر این است که رابطۀ خودش را با واقعیت خراب کرده است و واقعیت را ندیده می‌گیرد، به ویژه واقعیت‌های بزرگ عالم هستی را که در زندگی انسان خیلی اثر دارند.

وقتی کفر به معنای ناسپاسی و ناشکری به کار می‌رود در واقع کافر نعمت را ندیده گرفته است. ما در آیات کریمۀ قرآن داریم که کافران به نعمت خدا کفر می‌ورزند «وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ» (نحل،72). کفر فقط ندیدن خدا نیست، ندیدن نعمت‌ خدا و ندیدن چیزهایی که در زندگی انسان مهم است هم کفر است. اگر انسان گاهی ندیده بگیرد و غفلت کند، خدا می‌بخشد امّا اگر رویّه و بنای انسان بر ندیده گرفتن باشد خدا بدش می‌آید. این دیگر یک عیب در کنار عیب‌های دیگر نیست. کسی که کافر باشد، رابطۀ خودش را با واقعیت قطع کرده است لذا اعتقادات او ارزش ندارد. اعتقادات باید بر اساس واقع‌بینی و فهم باشد. کافر اصل وجود خودش را که ارتباط با واقعیات عالم است متلاشی می‌کند. بعضی‌ها فکر می‌کنند هر کسی عقیدۀ ما را نداشته باشد کافر است. نخیر؛ هر کسی ارتباط خودش را با واقعیت قطع بکند کافر است. کافر یعنی کسی که در دانشگاه بمب بگذارد و استاد و دانشجو را به رگبار ببندد تا رابطه جامعه با علم قطع شود و کسی علم نداشته باشد. خدا بر چنین کسی غضبناک می‌شود. من می‌خواهم علت غضب خدا بر کافران روشن شود.

خدا کافران را از بین نمی‌برد تا امکان انتخاب کفر وجود داشته باشد، امّا اثر کار کافران را از بین می‌برد

کافر یعنی پوشانندۀ حقایق است، او حقایق را ندیده می‌گیرد و این کار را به صورت یک رویّه برای خودش قرار داده است. خدا از او ناراحت است. البته خدا انسان‌ها را آزاد گذاشته که بتوانند این‌طوری بشوند. خدا کافرها و کفر را هم از بین نمی‌برد؛ چیزی را که از بین می‌برد اثر کار کافران است «الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ» (محمّد(ص)،1). خدا برای اینکه امکان انتخاب وجود داشته باشد و برای اختیار ارزش قائل شود، کسی را که کفر ورزید زود از بین نمی‌برد. اگر امکان کفر در عالم وجود نداشته باشد ارزش‌ ایمان و ارزش‌ واقع‌بینی مشخص نمی‌شود، امّا اعلام می‌کند که از کافران نفرت دارد. خداوند خود کافران را از بین نمی‌برد امّا اثر عمل‌شان را نابود می‌کند «أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ» حالا بروند بیخودی تلاش کنند.

کفر به معنای «انکار وجود خدا» بسیار کم است؛ مسئلۀ اصلی قرآن این نوع کفر نیست

کفر ورزیدن نسبت به حقایق عالم می‌تواند انواع و اقسامی داشته باشد. یکی، کفر ورزیدن نسبت به اصل وجود خدا است. تعداد کسانی که می‌گویند خدایی نیست، در جهان کم است. در طول تاریخ هم کم بودند. هیچ‌وقت دعوا سر این موضوع نیست. متأسفانه چون ما آموزش دین را از اصول عقاید و اثبات وجود خدا شروع می‌کنیم، جوان‌های ‌ما فکر می‌کنند دعوا سر اصل وجود خداست. درحالی‌که دعوا سرِ وجود خدا نیست.

آد‌م‌ها با ساده‌ترین استدلال‌ها خیلی زود می‌توانند بپذیرند یک خدایی هست. نقل شده است پیرزنی در کنار خانه‌اش پنبه را با چرخ نخ‌ریسی به نخ تبدیل می‌کرد، رسول‌خدا(ص) که به همراه اصحابش از آنجا عبور می‌کردند از او پرسیدند تو خدا را از کجا شناختی؟ پیرزن گفت همچنان که این چرخ را باید دستى به گردش بیاورد، چرخ عظیم جهان را نیز که همواره در گردش است، دستى مقتدر می‌گرداند. رسول‌خدا(ص) سخن آن پیرزن را پسندید. با همین استدلال ساده آدم می‌تواند بفهمد در جهان خدایی هست. کفر از انکار وجود خدا شروع می‌شود ولی این نوع کفر در جهان خیلی کم است. مسئلۀ اصلی قرآن هم این نوع کفر نیست.

نوع دیگر کفر «انکار ربوبیت خدا در عالم» است که دو گونۀ مهم دارد: انکار مهربانی خدا، انکار قدرت خدا

یک نوع کفر دیگر انکار ربوبیّت خدا است، یعنی نادیده گرفتن اثرگذاری خدا در عالم. این کفر دو وجه خیلی مهم دارد؛ یکی قدرت خدا، یکی مهربانی خدا. خدا از این کفر خیلی ناراحت می‌شود. در سورۀ حمد به هر دو اشاره می‌شود. «بسم الله الرحمن الرحیم». کفر ورزیدن به رحمت الهی خیلی خطرناک است. سبب این کفر همان مکائد ابلیس است. کسی که مهربانی خدا را انکار کند و ندیده بگیرد واقعاً شایستۀ غضب خداست.

خدا آن‌قدر مهربان است که با دعای ما، اوضاع جهان و قضای حتمی را هم تغییر می‌دهد

خدا در قرآن می‌فرماید: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر،60) بخوانید مرا تا شما را اجابت کنم. این آیۀ زیبا مهربانی خدا را نشان می‌دهد. من همۀ کارهایی را که برای شما می‌کنم بر اساس حکمت است. اگرچه عقل شما نمی‌رسد چه بخواهید، امّا بخواهید من حکمتَم را طوری تغییر می‌دهم که خواستۀ شما هم اجابت شود. منِ خدا حرف تو را که نمی‌فهمی چه باید بخواهی گوش می‌کنم، من آن‌قدر مهربان هستم که اوضاع عالم را طوری تغییر می‌دهم که تو می‌خواهی. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» خدا از بس مهربان است انگار ما را در خدایی خودش دارد شریک می‌کند.

«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» به این معنا نیست که خدا شما را رها کرده است و شما همین‌طور دارید به در و دیوار می‌خورید و می‌روید؛ بعد خدا بگوید شما چه می‌خواهید تا کمک‌تان کند؟ همۀ چیزهایی را که سرتان می‌آید خدا طراحی کرده است. حالا خدا می‌گوید شما با هر کدامش مخالف هستید بگویید من اجابت کنم و تغییر دهم. «دعا کنید تا من اجابت کنم»؛ خدایا! ما چه دعایی کنیم؟! خودت همۀ این بلاها را داری سر ما می‌آوری. خدا می‌فرماید حالا نظر تو دربارۀ اینها چیست؟ بالاخره تو هم یک حسّی داری و شاید نمی‌توانی بعضی چیزها را تحمل کنی. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» یعنی بیا تا تو را در خدایی خودم مشارکت بدهم. این کار لطف و مهربانی بسیار بزرگی است.

خدا مثل رهگذری نیست که مشکل شما را در مسیر خودش دیده باشد و بخواهد بایستد و کمکی به شما کند. خدا همان کسی است که مشکل را برای شما پیش آورده است، حالا از شما می‌خواهد که از او بخواهید مشکلی را که برای‌تان پیش آورده حل کند و دست‌تان را بگیرد. خدا می‌فرماید من به دعای شما خیلی اهمیت می‌دهم به حدی که دعای شما می‌تواند قضاء حتمی را تغییر دهد. خدا واقعاً این مهربانی را می‌کند. خدا قطعاً دعای شما را مستجاب می‌کند امّا گاهی ممکن است «سریع» این کار را نکند و گاهی هم ممکن است «صریح» این کار را نکند.

کسی که دعا نمی‌کند مهربانی خدا را انکار کرده است؛ او شایستۀ غضب خدا است

«ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» یک جلوۀ مهربانی خداست. حالا اگر کسی دعا نکند یعنی مهربانی خدا را انکار کرده است آن‌وقت خدا غضبناک می‌شود لذا در ادامۀ آیه می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ» کسانی که از دعا کردن تکبّر بورزند آنها را با خواری به جهنم می‌برم. وقتی کسی می‌گوید خدا مهربان نیست، معلوم است که به خدا بر می‌خورد. چون فهمیدن مهربانی خدا سخت نیست. آیا خدایی که تو را آفریده است می‌تواند نسبت به تو بی‌تفاوت باشد!؟ مگر می‌شود!؟ آیا خدا می‌تواند عاشق تو نباشد!؟ کسی که به مهربانی خدا کفر می‌ورزد در واقع نمی‌خواهد این چیزها را بفهمد.

هرچه انسان بیشتر فکر کند بیشتر از کفر بیرون می‌آید چون واقعیت‌ها را بیشتر می‌بیند. یکی از مراحل کفر، دربارۀ اصل وجود خدا نیست بلکه دربارۀ اثرات مهربانانۀ وجود خدا در زندگی ما است. باید مواظب باشیم به این کفر نرسیم و هرگز رحمت‌ خدا را نسبت به خودمان انکار نکنیم. «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» اینجا عبادت یعنی دعا. دعا یعنی پذیرفته‌ای که خدا پناه تو است. «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ یُسْأَل‏» (تُحَف العقول، ص282) هیچ چیزی نزد خدا محبوب‌تر از این نیست که از او درخواست شود. دعا یعنی تو درست فهمیدی.

اگر قدرت خدا را ندیده بگیریم موجودات بی‌پناهی می‌شویم، آن‌وقت می‌ترسیم

مرحلۀ دیگر کفر، انکار قدرت خدا است؛ یعنی اینکه آیا خدا می‌تواند!؟ آیا خدا بر ما تسلّط دارد!؟ خداوند متعال در این سوره خصوصاً این وجه دوم را بیشتر تقویت می‌کند. «دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرینَ أَمْثالُها» (محمّد(ص)،10) خداوند آنها را هلاک کرد و براى کافران امثال این مجازات‌ها خواهد بود. خداوند متعال کسانی را که انفاق نمی‌کنند کافر می‌داند، درحالی‌که به قیامت هم مؤمن هستند. چرا اینها کافر هستند؟ چون خیال می‌کنند خدا قدرت ندارد جای اموالی را که انفاق می‌کنند پر کند یا خدا نمی‌تواند خودش افراد فقیر و مستمند را غنی کند. (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ؛ یس،47)

اگر قدرت خدا را ندیده بگیریم موجودات بی‌پناهی می‌شویم، آن‌وقت مدام دچار ترس می‌شویم. آیا اگر کسی بچۀ شما را بترساند ناراحت نمی‌شوید؟ شما مهربان‌تر هستید یا خدا؟ اگر کسی یک بندۀ خدا را بترساند خدا چقدر ناراحت می‌شود!؟ کافران قدرت خدا را انکار می‌کنند و می‌خواهند مثل معتادها این اعتیادشان را به دیگران هم بدهند و القاء کنند که خدا قدرتی ندارد. اگر خدای من قدرت نداشته باشد، من در این دنیا بی‌پناه هستم و می‌ترسم. قرآن مکرراً می‌فرماید ویژگی مؤمنین این است که: «لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ». چون مؤمن خدا را دارد از کسی نمی‌ترسد. کافر، دیگران را می‌ترساند. مؤمن می‌داند چون خدا قدرت دارد از هیچ‌کسی در مقابل خواست خدا کاری برنمی‌آید، لذا در امنیت است.

خود انسان‌ها رویّه‌‌ها را انتخاب می‌کنند؛ ندیدن واقعیت‌های کوچک به ندیدن واقعیت‌های بزرگ می‌انجامد

کفر یک رویّه در زندگی است. خود انسان‌ها رویّه‌ها را انتخاب می‌کنند، آن‌قدر در یک راه می‌روند تا رویّه‌شان می‌شود. اگر رویّۀ کسی انکار واقعیت و قطع ارتباط با واقعیت باشد، به او می‌گویند کافر. کدام واقعیت‌ها خیلی مهم هستند؟ یک، اصل وجود خدا؛ دو، اثر وجود خدا در عالم؛ سه، نعمات خدا؛ و خداوند از انکار این واقعیت‌ها ناراحت می‌شود.

بیایید مثل خدا نگاه کنیم و واقع‌بین باشیم. اگر کسی به عنوان یک رویّه ارتباطش را با واقعیت قطع کرد -خصوصاً واقعیت‌های مهم- از او ابراز ناراحتی بکنیم و بگوییم «تو داری کفر می‌ورزی» این مطلب را در زندگی تمرین کنیم. زن و شوهر، قدر محبت‌های همدیگر را بدانند، و الّا کفر ورزیده‌اند. این یک رویّۀ بد است که ممکن است بعداً انسان به خدا هم کافر شود «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ» (روم،10).

ما باید واقع‌بینی را مدنظر قرار دهیم. در روایات آمده است که ابو ربیع شامی از امام صادق(ع) پرسید: کمترین چیزی که انسان را از ایمان خارج می‌کند چیست؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: انسان یک نظر و حرف باطل را ببیند و بر آن بماند یعنی آن را انکار نکند. «عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَدْنَى مَا یَخْرُجُ الْعَبْدُ مِنَ الْإِیمَانِ فَقَالَ الرَّأْیُ یَرَاهُ مُخَالِفاً لِلْحَقِّ فَیُقِیمُ عَلَیْه‏» (محاسن،ج1،ص211)

برعکس ابلیس که سعی می‌کند همه کافر بشوند، اولیاء خدا می‌خواهند مردم واقعیت را ببینند و کفر نورزند

روضه، در واقع قلۀ معارف دینی ما است؛ روضه‌خوانی یعنی واقع‌بینی. امام حسین(ع) در سخنانش بسیاری از واقعیت‌ها را به آن مردم ملعون نشان داد امّا آنها ندیده گرفتند. فرمود آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا بنا نبود دربارۀ فرزندان پیغمبرتان مهربان باشید و لو آنها آدم‌های بدی باشند؟ آیا من حلالی را حرام کردم؟ امام حسین(ع) در یکی از سخنانش به آن مردم فرمود که شما بعد از ایمانتان کافر شدید... (فتبّا لکم و ما تریدون... هؤلاء قوم کفروا بعد إیمانهم، فبعدا للقوم الظّالمین؛ مقتل‌الحسین الخوارزمی، ج1 ،ص252) امام حسین(ع) تلاش‌ می‌کند آنها کافر نشوند. برعکس؛ ابلیس که سعی می‌کند همه کافر بشوند، اولیاء خدا می‌خواهند کاری کنند که مردم کفر نورزند.

امام حسین(ع) برای اینکه آنها کفر نورزند چه کار کرد؟ مفسّرین قرآن را فرستاد، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه را فرستاد، علی اکبرش را فرستاد، قاسمش را فرستاد، عباسش را فرستاد...؛ هر کاری توانست کرد امّا آن مردم دست‌بردار نبودند. آخرین کاری که کرد چه بود؟ بنده صحنه را این‌طور روایت می‌کنم؛ وارد خیمه شد و فرمود: دیگر کاری از من برای هدایت این مردم بر نمی‌آید که کفر نورزند. یک دفعه‌ چشمش به شش ماهۀ خودش علی اصغر افتاد؛ گفت علی اصغر من را بیاورید.

کفر یعنی ندیده گرفتن حقایق؛ روحیۀ کفر این است. آنها هم عادت کرده بودند که بزرگترین حقایق را ندیده بگیرند. امام حسین(ع) گفت بگذار از جنبۀ عاطفی وارد بشوم. این واقعیت ملموس را همۀ عالم می‌فهمند. می‌گویند امام حسین(ع) به جای کلاه‌خود، عمامه به سر گذاشت و عبا بر تن کرد، زیر عبا چیزی پنهان کرد. مردم فکر کردند امام حسین(ع) می‌خواهد آنها را به قرآن قسم بدهد. دیدند قنداقۀ علی اصغر را روی دست گرفت و فرمود: «قَد بَقِیَ هذا الطِّفل یَتَلَظّى عَطَشاً، فَاسْقوهُ شَربَةً مِنَ الماء» (لهوف، ترجمه میرابوطالبی، ص150) همه را کشتید و فقط همین بچه باقی مانده است که تشنه است. اگر قصد دارید اصلاً آب به لب‌های تشنۀ من نرسد، خودتان این بچه را سیراب کنید، اما نگذاشتند سخنان امام حسین(ع) تمام شود...

 (الف3/ن2)

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...