۰۱/۰۸/۲۳ چاپ ایمیل و پی دی اف
حوزۀ علمیۀ مروی؛ در جمع طلاب و اساتید- 1401/08/14

همان دشمنی که دانشمند هسته‌ای را می‌کُشد، عالم دینیِ ما را هم ترور می‌کند؛ آنها با دانش ما دشمن هستند/ دین چیزی جز پرده‌برداری از واقعیت‌های عالم هستی نیست که می‌شود همان «دانش»

شناسنامه

  • زمان: 1401.08.14
  • مکان: تهران - حوزۀ علمیۀ مروی - در جمع اساتید و طلاب
  • صوت: اینجا
  • مناسبت: وفات حضرت معصومه(س)
علیرضا پناهیان به مناسبت ایام رحلت حضرت معصومه(ع) در حوزۀ علمیه مروی تهران و در جمع طلاب و اساتید حوزه به سخنرانی پرداخت. در ادامه، فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید: 

بزرگ‌ترین حرم در بین همۀ امامزادگان، اختصاص دارد به امامزاده‌ای که یک «دختر» است    

روز رحلت شهادت‌گونۀ حضرت فاطمۀ معصومه(س) چند موضوع بسیار مهم را که امروز جامعۀ ما با آن درگیر است، به ما یادآوری می‌کند؛ اولاً یادآور عظمت حرم مطهر ایشان و احترام علماء در طول تاریخ، به این مضجع نورانی است.

در بین همۀ امامزادگان عظیم‌الشأن، حتی در غیر از ایران اسلامی، بزرگ‌ترین حرم، اختصاص دارد به امامزاده‌ای که یک «دختر» است و این یعنی فرهنگ شیعی نه‌تنها فرقی بین مرد و زن قائل نیست، بلکه یک دختر را بر دیگر مردانی که هر کدام از فضل و کمالات معنوی و معرفتی فراوان برخوردار بوده‌اند، ترجیح داده است. حوزۀ علمیۀ قم به‌طور مشخص با این تاریخ باشکوه و این علماء بلندمرتبه‌ای که در آن درخشیده‌اند، همه ریزه‌خور خوان دختر امام موسی بن جعفر(ع) هستند.

از شکوه زیارتگاه حضرت معصومه(س) می‌فهمیم که حرمت زنان نزد عالمان دینی کمتر از مردان نیست

سال‌ها پیش در یک اردویی که دانشجوها را به قم برده بودیم، یک دانشجویی در پرسشنامۀ ارزیابی اردو نوشته بود که «من فرد مذهبی‌ای نیستم؛ اما وقتی به قم آمدم و شکوه زیارتگاه حضرت معصومه را دیدم، فهمیدم که عالمان دینی برای زن، احترام قائل هستند» شما می‌دانید که در قم، برخی از برادران حضرت معصومه هم مدفون هستند و دیگر امامزادگانی که حتی به شهادت رسیده‌اند و سر از بدن مطهرشان جدا شده است، اما هیچ‌کدام این جایگاه را ندارند که حضرت فاطمۀ معصومه(س) دارد.

لذا به عالمان دینی چنین برچسب‌هایی نچسبیدنی است که بگویند «عالمان دینی تبعیضی بین زن و مرد قائل هستند، به زنان احترام نمی‌گذارند، یا برای دختران احترام لازم را قائل نیستند!» همان‌طور که چند سالی است روز دختر را روز میلاد حضرت معصومه(س) قرار داده‌اند، باید بُعد زن بودن و دختر بودن حضرت فاطمۀ معصومه را در جامعه بیشتر تبلیغ کنیم تا برخی از تصورهای ناروا در این‌باره برطرف بشود.

پیشتازان احترام به دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) حوزۀ علمیه و عالمان دین هستند

پیشتازان احترام به دختر موسی بن جعفر هم حوزۀ علمیه هستند. و این حوزۀ علمیه است که این حرمت را برای دختر موسی بن جعفر(ع) پاس داشته است. این یک قصۀ عوامانه نیست؛ یک قصۀ به شدت عالمانه است. حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت(ره) آن عارف کم‌نظیر، وقتی می‌بیند که یک مقداری از گنبد مطهر حضرت فاطمۀ معصومه(س) در اثر گذر ایام صدمه خورده است، به شدت پیگیری می‌کند که حرمت ایشان حتی در ظواهر حرم هم حفظ بشود و اصرارهای ایشان موجب ترمیم این گنبد می‌شود.

ببینید یک مرجع تقلید، یک عارف جلیل‌القدر و علماء بزرگ ما، چقدر به شأن یک دختر، احترام قائل هستند. این دیگر حرف را در این باب تمام می‌کند. شعارهایی که اخیراً باب شده که زن را محلّ شعار علیه تفکر اسلامی قرار می‌دهند، به همین دلیل در جامعۀ ما نمی‌گیرد. اوبامای خبیث و جنایتکار که داعش را ایادی او آفریدند که این‌همه زن را به کنیزی بردند و این‌همه قتل‌عام کردند، در یک سخن احمقانه‌ای چندی پیش گفته بود که «آیندۀ ایران از آنِ زنان خواهد بود!» من در یک برنامۀ تلویزیونی عرض کردم که «گذشتۀ ایران هم از آنِ زنان بوده و الآنِ ایران هم از آنِ زنان هست، و زنان ایران، مادران این سرزمین و قهرمانان این سرزمین هستند.»

منتها تبلیغات سوء علیه ما فراوان است و شاید ما هم در تبلیغ ضعیف هستیم که جایگاه زن را به بیان دینی، باید آنچنان برجسته کنیم که همین مقدار فریبی که در جامعه ایجاد شده هم ایجاد نشود.

فلسفۀ حرمت امامزادگان، حرمت علم و دانش است نه صرفاً امامزاده بودن

نکتۀ دیگری که خیلی مهم هست و موضوع جلسۀ ما هم از جهتی هست این است که چرا از بین همۀ امامزادگان، دختر موسی‌بن‌جعفر باید چنین مقامی پیدا بکند؟ بی‌تردید دلیل اصلی آن این است که او نابغۀ علمی بوده است و اصلاً فلسفۀ حرمت امامزادگان به‌خاطر حرمت علم و دانش است. هر کسی که فرزند یک امامی باشد یا از نوادگان یک امامی باشد مردم برای او صحن و سرا نمی‌سازند. همین شاه عبدالعظیم حسنی، یا دیگر امامزادگانی که در ایران مدفون هستند، تا آنجایی که ما می‌شناسیم اینها همه از علماء بودند. این‌طور نیست که مردم نسبت به همۀ فرزندان ائمۀ هدی(ع) یکسان نگاه کنند، بلکه جایگاه علمی ایشان تعیین‌کننده بوده و مهم‌ترین دلیلش، همین حرم مطهر حضرت معصومه(س) هست.

یک دختر در حدود هشت نه سالگی، در خانۀ موسی‌بن‌جعفر(ع) در غیبت پدر گرامی‌شان پاسخ سؤال‌های فقهی مردم را می‌دهد. این پاسخ‌های حضرت معصومه(س) را که از پشت پرده به مردم پاسخ می‌دادند، به محضر امام موسی بن جعفر(ع) می‌بردند برای اینکه صحت آن را بررسی کنند، حضرت می‌فرمودند: همۀ پاسخ‌ها درست است، «فداها أبوها». مردم قم از وقتی فهمیدند که این نابغۀ علوم نبوی به قم تشریف‌فرما شدند به قدری احترام برای ایشان قائل شدند که هنوز جایگاه عبادت ایشان در آن چند روزی که در قم حضور داشتند، در این شهر مقدس حفظ شده است.

فلسفۀ حرم حضرت معصومه(س) احترام به علم است. فقط بُعد معنوی و قداست روحی حضرت فاطمۀ معصومه(س) نبوده که چنین جایگاهی را ایجاد کرده است. متأسفانه دشمنان ما طوری دربارۀ حوزۀ علمیه، یا طلبه‌ها، یا روحانیت، سخن گفته‌اند و گاهی ما طوری ضعیف حرف زده‌ایم و تبلیغ کرده‌ایم، که تلقیِ مردم از دین، یک امر غیر دانشی است و تلقی‌شان از عالم دینی هم چیز دیگری جز دانش است. درحالی‌که آیا دین چیزی جز پرده‌برداری از واقعیت‌های عالم هستی است که می‌شود همان دانش؟ آیا دین چیزی جز عقلانیت-یعنی پردازش صحیح این آگاهی‌ها و دانش- است؟

علامۀ عسکری(ره) می‌فرمود: نگویید روحانی، بگویید عالم دینی!

  کسی پیش علامۀ عسکری(ره)، از کلمۀ روحانی برای عالمان دینی استفاده نمی‌کرد؛ چون ایشان می‌فرمود: این اسمی است که مسیحی‌ها برای کشیش‌های خودشان درست کردند. شما باید بگویید عالم دینی. چرا می‌گویید روحانی؟ مگر بقیه جسمانی هستند و ما روحانی هستیم؟! چرا می‌خواهید از یک عالم دینی یک موجود اخلاقی، ماورائی، عقیدتی و قدسی درست بکنید؟ او هم یک عالم است که در موضوعاتی تحقیق می‌کند و البته بخشی از این موضوعات برمی‌گردد به رابطۀ انسان با خدا و رابطۀ انسان‌ها با یکدیگر و بخش دیگری هم برمی‌گردد به زندگی فردی و زندگی عمومی.

ای کاش حوزۀ علمیه تهران بتواند پیشتاز باشد که دیگر کلمۀ روحانی به تأسی از علامۀ عسکری استفاده نشود. نه فخری است برای ما روحانی باشیم و دیگران جسمانی، نه ما می‌خواهیم مباهاتی بکنیم و ادعایی داشته باشیم که مثلاً ما در امور معنوی سرآمد هستیم! هیچ طلبه‌ای ادعا ندارد که از دیگران سرآمد است. هیچ طلبه‌ای از نظر معنوی خودش را جلوتر از احدی از آحاد مردم نمی‌داند. چون همین طلبه‌ها امامی دارند به نام امام رضا(ع) که فرمود: نشانۀ عاقل این است که دیگران را از خودش بهتر می‌داند. (لَا یَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى ؛ تحف‌العقول، ص443)

ما از نظر معنوی جلوتر از بقیه نیستیم، ولی باید تلاش بیشتری بکنیم. مردم انتظار بیشتری دارند. شغل ما چیست؟ معنویت که شغل نمی‌شود؛ شغل ما مرتبط با علم است؛ نقل و انتقال علم، تحصیل علم، تدریس علم، پژوهش‌های علمی، گفتگوهای علمی. ما هنوز این را بعد از چهل سال در جامعۀ خودمان جا نینداخته‌ایم. این ریشۀ برخی از غفلت‌هاست که دشمن هم از آن سوءاستفاده می‌کند.

همان دشمنی که دانشمند هسته‌ای را می‌کُشد، عالم دینیِ ما را هم ترور می‌کند؛ آنها با دانش ما دشمن هستند

آیا در جامعه، ممکن است که مردم به دانشمندان، بد و بیراه بگویند؟ مثلاً در موضوع عمران، پزشکی، دانش هسته‌ای و...؟ دشمن می‌آید دانشمندان هسته‌ای را به گلوله می‌بندد و می‌کشد ولی نمی‌تواند علیه دانشمندان هسته‌ای، مردم را به فحش‌دادن وادار بکند. دشمنی که دانشمند هسته‌ای را می‌کُشد، همان دشمن -دو روز پیش- تروریست‌ها را مأمور می‌کند که یک امام جماعت را در سیستان و بلوچستان به شهادت برسانند. دشمن با دانش در ایران مخالف است. دشمنی که نخبۀ علمی را به شهادت می‌رساند، همین دشمن، عالمان دینی ما را هم به شهادت رسانده و می‌رساند.

دشمن که تکلیفش معلوم است. اما همین دشمن، در میان مردم نمی‌تواند کسی را تهییج بکند که علیه یک دانشمند در هر موضوعی، بد و بیراه بگویند؛ اما دربارۀ طلبه‌ها و عالمان دینی می‌توانند و این به‌خاطر القاء غلطی است که از دین، در ذهن مردم هست! برداشت مردم از دین چیست؟ حتی اگر مردم برداشت اخلاقی هم از دین داشته باشند اگر اخلاق به‌معنایی باشد که در غرب هست، این برداشت از دین هم غلط است و چنین برداشتی نباید داشت. اخلاقی که در دین ما هست، پرده از واقعیت بر می‌دارد.

به کسی که پزشکی می‌خواند می‌گویند «دانشجوی پزشکی»؛ به طلبه هم می‌شود گفت «دانشجوی علوم دینی»

در کتاب فلسفۀ اخلاق علامۀ مصباح یزدی، شاگرد علامۀ طباطبایی، می‌خوانیم که بایدهای اخلاقی در فلسفۀ اخلاق، پرده از یک سلسله واقعیت‌ها بر می‌دارد. یعنی طلبه‌ها دارند یک دانشی را تحصیل می‌کنند که جهل‌ها را نسبت به واقعیت‌ها برطرف می‌کند. الان به کسی که در رشتۀ پزشکی تحصیل می‌کند، می‌گویند «دانشجوی پزشکی» یا به کسی که در رشتۀ مهندسی درس می‌خواند، می‌گویند «دانشجوی مهندسی» یا به کسی که در زمینۀ علوم انسانی تحصیل می‌کند، می‌گویند «دانشجوی علوم انسانی». خُب به طلبه هم که در زمینۀ علوم دینی دارد تحصیل می‌کند می‌شود گفت «دانشجوی علوم دینی». چه فرقی می‌کند؟ این‌طور نیست که چون کلمۀ طلبه، عربی است یک اصرار خاصی بر آن داشته باشیم.

بگذارید این القائات شوم در ذهن مردم از بین برود. القائاتی که انگار این طلبه‌ها اولاً خودشان را یک بافتۀ جدا تافته می‌دانند که صرفاً فردی معنوی هستند نیز غلط است، به‌دلیل همین القائات غلط، برخی از مردم، دین و عالمان دینی را مفید برای بسیاری از واقعیت‌های زندگی نمی‌دانند.

ذهنیت عمومی این است که دین مقوله‌ای آسمانی است و در متن زندگی مردم، جدّی و جاری نیست!

الآن بندۀ طلبه در سراسر ایران، هرجایی می‌روم، انواع و اقسام آدم‌ها می‌آیند و هر سؤالی را می‌پرسند، غیر از سؤال‌هایی که به واقعیت‌های زندگی‌شان ربط دارد. مثلاً کسی از بنده سؤال نمی‌کند «من حافظه‌ام ضعیف است، برای تقویت حافظه‌ام باید چه‌کار کنم؟ من تمرکزم ضعیف است، من حوصلۀ کار کردن ندارم...» یعنی بنده را مشاور امور جدی و واقعی زندگی‌شان نمی‌دانند. درحالی‌که خیلی‌ها از همین موضوعات مطالب فراوانی را از ما به‌عنوان طلبه‌ای که نقل‌کنندۀ روایات و آیات قرآن هستیم، شنیده‌اند. ولی بالاخره یک ذهنیت عمومی وجود دارد که طلبه، علوم دینی و اساساً دین، در متن زندگی مردم، جدّی و جاری نیست و دین یک مقوله‌ای است مربوط به آسمان!

این سکولاریزم عمیقی که در جان‌ها جاری است، خیلی از اوقات ما هم داریم این را تقویت می‌کنیم! کاش صداوسیما از عالمان دینی‌ای که در تلویزیون هستند تقاضا بکند که حتی یک کلمه هم که جدایی دین از دنیای مردم را حکایت بکند یا تقویت بکند، بر زبان جاری نکنند. بالاخره ما در یک فضای پر از سوءتفاهم داریم زندگی می‌کنیم.

حجاب را به‌عنوان یک مسئلۀ واقعیِ اجتماعی مطرح کنیم نه صرفاً یک امر ارزشی و الهی

آیا مسئلۀ حجاب یک مسئلۀ واقعیِ اجتماعی است یا صرفاً یک امر ارزشی است؟ شما وقتی در هواپیما می‌نشینید، به شما می‌گویند کمربند ایمنی را ببندید و کسی نمی‌گوید «برای رعایت ارزش‌های اسلامی، کمربند ایمنی را ببندید!» چون تلقیِ همه این است که بستن کمربند، یک توصیه‌ای است متناسب با واقعیت نشستن در هواپیما. اما وقتی می‌خواهند بگویند «حجاب را رعایت کن» می‌گویند «برای رعایت ارزش‌های اسلامی و اخلاقی جامعه، حجاب را رعایت کنید» درحالی‌که حجاب هم قبل از اینکه ارزش‌های اسلامی و اخلاقی باشد و قبل از اینکه به اعتقادات ربط داشته باشد، به زیّ اجتماعی و مناسبات زندگی اجتماعی برمی‌گردد. قرآن کریم هم از حجاب، نه اعتقادی سخن گفته نه اخلاقی؛ بلکه واقع‌بینانه با حجاب برخورد کرده است.

گاهی ما می‌خواهیم از قرآن کریم هم حزب‌اللهی‌تر بشویم! توصیه قرآن این است: خانم اگر حجاب را رعایت نکنی، به خودت ضرر می‌زند و کسانی در تو طمع می‌کنند. یا می‌فرماید: برای دل‌های مرد و زن، بهتر است که این حجاب رعایت شود، قلب‌شان آرام‌تر و باصفاتر خواهد بود. عدم رعایت حجاب، به تعبیر امروز، استرس‌زا است. (فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ ؛ احزاب، 32) (یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ ؛ احزاب،59)

وقتی ما طلبه‌ها هم می‌خواهیم ادبیات خودمان را کنترل کنیم و یک‌مقدار واقع‌بینانه با مردم حرف بزنیم، یک ستاد امر به معروف و نهی از منکر می‌آید به‌عنوان یک امر الهی، می‌خواهد از حجاب دفاع کند. درحالی‌که این یک امر اجتماعی است، ما اوامر الهیِ فراوانی داریم که در جامعه تبدیل به قانون نمی‌شود، اوامری که حتی مهم‌تر از حجاب هم هستند، ولی اصلاً قانونی برای کنترل آن نمی‌گذاریم، چون آنها امور فردی هستند. لذا حجاب به جهت اجتماعیِ آن باید بحث بشود و به جهت اجتماعیِ آن است که قانون برایش گذاشته شده است.

باید یک نهضت رفع سوءتفاهم ایجاد کنیم برای اصلاح تلقیِ مردم نسبت به دین و عالم دینی

وقتی مردم، طلبه را به‌عنوان دانشجوی علوم دینی بدانند، آن‌وقت اگر در آن جامعه‌، دانشجوی یکی از رشته‌های علمی، مظلوم واقع شد، طلبه هم می‌تواند در آن جامعه مظلوم واقع بشود. غیر از دشمنی دشمنان که با دانشمندان ما در هر رشته‌ای دشمن هستند و دانشمند می‌کشند و غیر از دواعش که صدها دانشجوی عراقی را در کنار رودخانه به قتل رساندند و در رودخانه انداختند، غیر از دشمنان که با دانشِ ما مخالف هستند، نباید در میان مردم، کسی به‌خاطر اینکه دین را امر دانشی تلقی نمی‌کند، یا طلبه را دانشجو نمی‌داند، بیاید با عالمان دینی در ذهن خودش دشمنی بکند یا بخواهد این دشمنی را بر زبان هم جاری بکند. ما باید یک نهضتی ایجاد کنیم؛ نهضت رفع سوءتفاهم.

در یک دورانی حدود بیست سال پیش، ذهن دانشجوها و دانشگاهیان پُر شده بود از این حرف‌ها که «قرائت‌های مختلفی از دین باید در جامعه باشد؛ نه فقط قرائت‌های آخوندها!» این‌طور مسائل در آن زمان خیلی باب شده بود و دیگر هجمه‌های تبلیغاتی به گونه‌ای بود که فکر می‌کردند آخوندها اصلاً کار علمی نمی‌کنند و کلاً هر آخوندی که محاسنش سفید می‌شود و سنش بالاتر می‌رود، طبیعتاً مرجع تقلید می‌شود و ذهنیت‌ دانشجویان در آن زمان، نسبت به دین و عالمان دینی، ذهنیت درستی نبود.

دانشگاهیان و غیر دانشگاهیان و عموم جوانان، تلقی صحیحی از دین و عالم دینی ندارند

در همان دوران، جمعی از دانشجویان دانشگاه هنر را به اردو بردیم و رفتیم پای درس خارج علماء در مسجد اعظم و در مدرسۀ حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی. روزها دانشجویان را به آنجا می‌بردیم و می‌گفتیم: ببینید ایشان دارد چه می‌گوید و دربارۀ چه مسئله‌ای بحث می‌کند؟ همین کار، باعث شد مرجعیت علمی حوزه‌های علمیه برای بچه‌های دانشجویی که بعضاً هیچ علاقۀ دینی هم نداشتند، جابیفتد. دانشجوها گفتند: واقعاً شما مسائل فقهی را این‌طوری بررسی می‌کنید؟! گفتم: بله! مثلاً اینکه فلان روایت، هفت تا راوی دارد، یکی از این رُوات حدیث، ثقه نیست بلکه دربارۀ او مطلبی آمده است. لذا نمی‌توانیم به این روایت اطمینان کنیم....

دانشجوها با تعجب می‌گفتند: واقعاً شما این‌قدر محققانه برخورد می‌کنید؟! بله! مثلاً در موضوع‌شناسی، آقای فقیه دارد موضوع را تغییر می‌دهد و معنای این لفظ را در زمان معصوم، جستجو می‌کند. حالا شما می‌گویید «قرائت غیر حوزوی از دین!» کدام یکی از این اصول فقه را ما می‌توانیم کنار بگذاریم؟ برخی از مباحث اصول فقه را توضیح می‌دادم که مثلاً در اصول فقه، مباحث الفاظ را می‌گویند و اینکه کجا باید استظهار کرد؟ این دانشجوها با تعجب گوش می‌کردند چون اصلاً چنین تلقی و برداشتی از دین و عالمان دین نداشتند!

الآن هم قریب به اتفاق دانشگاهیان و غیر دانشگاهیان و عموم جوانان، تلقی صحیحی از دین و عالم دینی ندارند. خصوصاً وقتی عالم دینی را با کلمۀ روحانی صدا می‌زنیم، این تلقی بیشتر از قبل، غلط می‌شود. یا وقتی با کلمۀ طلبه، آنها را صدا می‌زنیم، این تلقی تقویت می‌شود. این طلبه‌ها درواقع دانشجویان علوم دینی هستند. علوم دینی در چه موضوعاتی است؟ در تمام موضوعاتی که علوم انسانی فحص و بحثی دارد و اخیراً هم که دارد در حوزه‌های علمیه، رشته‌های تخصصی تثبیت می‌شود، و این خوب است که دیگر برای مردم عادت بشود که هر کسی را شنیدند طلبه است، بپرسند «شما در چه موضوعی تخصص دارید؟» این خیلی زیباست.

نظام پزشکی و نظام مهندسی داریم ولی «نظام فرهنگی» نداریم  

ممکن است بخشی از مسئولیت عالم دینی، یا دانشجوی علوم دینی، این باشد که دین را در جامعه اجرا کند، مثل پزشکی که جایش در بیمارستان است و باید در آنجا پزشکی خودش را اجرا کند. همچنین دانشگاه علوم پزشکی را به غیرپزشک نمی‌دهند. پزشک عرصه‌ای می‌خواهد برای اینکه دانش پزشکی را پیاده کند. نظام پزشکی هم از او پشتیبانی می‌کند. مهندسانی که برای ساخت و ساز تحصیل کرده‌اند هم یک صحنۀ عمل اجتماعی می‌خواهند. معماری و مهندسی و نظام مهندسی، صحنۀ عمل آنها را تنظیم می‌کند.

بسیاری از موضوعات فرهنگی‌ که عالمان دینی در آنها تخصص پیدا می‌کنند، نظام‌های علمی‌ خاصّ خودش را می‌خواهد. خوشبختانه ما در جامعه‌مان نظام پزشکی داریم، نظام روانشناسی داریم، نظام مهندسی داریم اما متأسفانه نظام فرهنگی نداریم که آنجا استانداردسازی بشود. آن‌وقت معلوم می‌شود طلبه‌ها به چه دردی می‌خورند و در چه موضوعاتی کار می‌کنند.

درجات شیعیان را بر اساس معرفت و درایت‌ و قدرت درک‌شان از روایات بسنجید

در محضر شریف شما می‌خواهم به ریشه‌های این سوءتفاهم بپردازم، هرچند در اینجا می‌شود سخنانی پرشور علیه آشوبگران مطرح کرد و با کلماتی، از جهالت‌ها و از فرصت‌طلبی دشمنان حکایت کرد و علیه آشوبگران و دشمنان این مرز و بوم فریاد زد. اما دیروز (در 13 آبان) مردم واقعاً کار را تمام کردند. ما چه چیزی بیشتر از حرف‌هایی که دیروز مردم علیه ددمنشی‌ها زدند می‌توانیم مطرح بکنیم!؟ بیاییم امروز به ریشه‌ها بپردازیم. ما طلبه‌ها شاگردان امام باقر(ع) هستیم که خطاب به فرزندش امام صادق(ع) فرمود: درجات شیعیان ما را بر اساس معرفت و درایت‌ و قدرت درک‌شان از روایات بسنجید «اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِیَ الدِّرَایَةُ لِلرِّوَایَةِ وَ بِالدِّرَایَاتِ لِلرِّوَایَاتِ یَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِیمَان‏» (معانی‌الاخبار، ص1). ما اینجا قدرت درک خود را افزایش می‌دهیم.

عالم دینی باید مسائل را درست تشخیص بدهد و برای رفع مسائل جاری، از علم خود استنتاج بکند

می‌خواهم کمی حوزۀ علمیۀ غریب را معرفی کنم. در حوز‌ه‌های علمیه مدرک اصلی‌ درسی ما اجتهاد است. اجتهاد یعنی توانایی تولید علم و تولید فتوا. اگر کسی به اینجا نرسد، می‌گویند نتوانست دانش را به پایان برساند. تعداد سال‌های تحصیل هم مهم نیست. برای بعضی از دوستان طلبه هم امر مشتبه شده است و می‌گویند ما دنبال تبلیغ برویم یا دنبال اجتهاد!؟ مجتهد شدن که حداقل و قدر متیقّن عالم دینی است. باید بپرسند: بعد از اجتهاد، آیا به تدریس و تدرّس بپردازیم یا به تبلیغ بپردازیم!؟

وقتی ما جوان بودیم، برخی از علمای تهران مثل آقای جاودان و اساتید ایشان، می‌فرمودند «پای منبر کمتر از مجتهد ننشینید؛ یک‌وقت شما را به اشتباه می‌اندازد» اجتهاد یعنی صاحب‌نظر شدن. اصلاً معنای عالم دینی همین است، عالم دینی نه‌تنها باید این علم را بردارد، بلکه باید بتواند مسائل را درست تشخیص بدهد و تعقل و تفکر بکند، تفکری که منتج به رفع جهالت‌ها برای نیازهای امروز باشد. ما طلبه‌ها همیشه به این آیه‌ از قرآن توجه داریم که در آنجا خداوند متعال برخی از علما را مانند حمار معرفی کرده است: «کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً» (جمعه،5). ما عالمی را که علمش به درد او نخورد و نتواند برای رفع مسائل جاری، از علم خود استنتاج بکند عالم نمی‌دانیم.

مردم باید طلبه را منجی خودشان و مجریِ «علم دین» بدانند

چرا طلبه‌ها وارد عرصۀ سیاست می‌شوند؟ به این دلیل که یکی از موضوعاتی که فراوان در آیات قرآن به آن پرداخته شده است، مسئلۀ جامعه است. «ای مردمی که حوزۀ علمیه را دقیق نمی‌شناسید، حوزه‌های علمیه و عالمان دینی بیش از تربیت فردی، به اصلاح جامعه همّت می‌گمارند، به همین دلیل سیاسی هستند» ولیّ فقیه ما که استاد حوزه و یک عالم دینی برجسته است، می‌فرماید: بعد از نظام اسلامی اول باید دولت، اسلامی بشود، بعد جامعه اسلامی بشود (امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعه‌ی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه- 18/02/1398)

طلبه‌ها برای این سیاسی هستند که می‌خواهند دولت را اسلامی کنند. وقتی دولت اسلامی بشود خیلی از گناه‌ها اصلاً خود به خود برطرف می‌شود. اگر طلبه‌ها گاهی فریاد سیاسی می‌زنند برای این است که باید زمینه برای تربیت آحاد مردم فراهم باشد. تعداد اندکی از مردم، در بدترین شرایط هم به مسجد می‌روند. این برای ما ملاک نیست. اما خیلی از مردم تا اوضاع‌شان خوب نشود به دین گرایش پیدا نمی‌کنند. ما دربارۀ آنها وظیفه داریم. به همین دلیل به دولت می‌گوییم «رزق و روزی مردم را درست برسان! نباید در ادارات رشوه‌خواری باشد» به همین دلیل طلبه‌ها منجی مردم هستند.

بنده به عنوان یک طلبۀ کوچک حوزۀ علمیۀ تهران که طلبگی‌ام را در تهران آغاز کردم و هنوز هم خدمت به طلبه‌ها را در تهران ترجیح می‌دهم، از تک‌تک ائمۀ جماعات استان تهران تقاضا می‌کنم کاری بکنید که اگر مردم در یک اداره‌ای رشوه‌خواری دیدند، بگویند «من این موضوع را به آخوند و امام جماعت محله می‌گویم و او می‌رود پدرش را در می‌آورد!» مردم باید طلبه را منجیِ خودشان و مجری علم به دین بدانند. اگر طلبه برود امامت جماعت یک مسجد را به عهده بگیرد و بعد سکولار عمل کند و بگوید «من فقط به نماز شما می‌پردازم!» این کار وجهۀ طلبه را بین مردم کم می‌کند.

امور مساجد نباید از حوزۀ علمیه جدا باشند، همان‌طور که بیمارستان‌ها از دانشگاه‌های علوم پزشکی جدا نیستند

مسجد مدرسه است و در روایت هست: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ» (کافی، ج1، ص32) علماء جانشینان پیامبر هستند. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بِالتَّعْلِیمِ أُرْسِلْتُ‏» (بحار الانوار، ج1، ص206) من برای تعلیم فرستاده شدم، همان‌طور که در قرآن آمده است: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة» (جمعه،2). اگر طلبه‌ای در مسجدی برای تقویت ذهن، حافظه و تمرکز دانش‎آموزان آن مسجد کار نکرد و دانش‌آموزان آن محل را برای دانشمند شدن، ترغیب و کمک و تربیت نکرد، آن مسجد کارکرد سالم خودش را ندارد. اگر امور مساجد چنین ائمۀ جماعاتی ندارد، بیاید از حوزۀ علمیه کمک بگیرد! نباید امور مساجد از حوزۀ علمیه جدا باشند، همان‌طور که بیمارستان‌ها از دانشگاه‌های علوم پزشکی جدا نیستند.

الآن اگر طلبه‌ها یک کمی احساس کنند که انگیزۀ‌شان برای درس خواندن کاهش پیدا کرده و دچار حواس‌پرستی شده‌اند به استادان‌شان مراجعه می‌کنند. استادها کم و بیش در این‌باره فنونی بلد هستند که آنها را از دین یاد گفته‌اند، خُب همین فنون را به دانش‌آموزان دبیرستانی هم بگویند؛ آن وقت دانشگاه‌های ما پر از اندیشمند خواهد شد. هرکسی طلبه را ببیند، باید بگوید اینها استاد ساختن و پرداختن ذهن هستند، اینها دانشمندپرور هستند. این‌گونه نیست که فقط رهبری به دلیل مسائل سیاسی، دائماً با دانشگاهیان جلسه بگذارد. همۀ طلبه‌ها رسالت خود را دانش می‌دانند و دنبال کار علمی هستند.

باید به مردم بگوییم که حوزه، دانشگاه علوم اسلامی است تا برخی سوءتفاهم‌ها در جامعه برطرف بشود

برای کسانی که حوزه‌های علمیه را نمی‌شناسند جلسات متعددی باید گذاشت و مستنداتی باید تهیه کرد. حوزۀ علمیه، خودش این امکانات را ندارد، ضمن اینکه خیلی از طلبه‌ها هم فرصت ندارند چون درگیر کارهای علمی هستند. کار تحصیلی وقت یک طلبه را می‌گیرد لذا فراغت کم دارد. باید با دانشجوهایی که دانشگاه را رها می‌کنند و به حوزه می‌آیند، مصاحبه انجام بگیرد؛ چرا شما دانشگاه را رها کردی و به حوزه آمدی؟ از همین طلبۀ شهید «آرمان علی‌وردی» باید پرسیده می‌شد که چرا دانشگاه را رها کردی و به حوزه آمدی؟ ببینید چه پاسخ می‌دهند؟! عشق به کار علمیِ عمیق است که بسیاری از آنها را از دانشگاه به حوزۀ علمیه آورده است. باید مردم این برداشت دقیق را پیدا کنند.

از استادان عزیز تقاضا می‌کنم که در تهران، برای دانشجوهایی که بعد از سال‌ها دانشجویی که مدرک‌شان را گرفتند یا تحصیل در دانشگاه را رها کردند و به حوزه‌های علمیه آمدند، یک بابی را باز کنید و از آنها سؤال کنید «شما علم را در دانشگاه و حوزه، چگونه دیدید؟ شما که در بهترین مدارج و رشته‌های دانشگاهی قبول شده بودید چرا آنجا را رها کردید و به حوزه آمدید؟» ببینید چه پاسخی می‌دهند؟! من نمی‌خواهم بگویم حوزه ترجیح دارد؛ فقط می‌خواهم حوزه به‌عنوان دانشگاه دیده بشود. حوزه، دانشگاه علوم اسلامی است، حوزه دانشگاه فقه است. نباید الفاظ، ما را اسیر بکنند. ما باید این را به مردم اطلاع بدهیم تا برخی سوءتفاهم‌ها در جامعه برطرف بشود.

کار طلبه پرداختن به واقعیات جامعه و واقعیات زندگی افراد است؛ یک عالم دینی باید واقع‌بینانه سخن بگوید

چرا طلبه به مباحث اخلاقی می‌پردازد؟ اصلاً پرداختن به اخلاق به‌معنایی که مردم برداشت می‌کنند، کار طلبه نیست. کار طلبه پرداختن به واقعیات جامعه و واقعیات زندگی افراد است. کار طلبه به روانشناسی بیشتر نزدیک است تا اخلاق. آیات قرآن هم بیشتر شبیه گزاره‌های روانشناسی است تا گزاره‌های اخلاقی به‌معنای غربیِ کلمه. اخلاق به‌معنای غربی کلمه یعنی «تعدادی از ارزش‌هایی که یک جامعه‌ برای خودش پذیرفته است» ولی آن چیزی که در دین ما هست، صرفاً ارزش نیست بلکه واقعیت است. وقتی که دین می‌فرماید «ربا حرام است» یک گزارۀ اخلاقی به‌معنای ارزشی کلمه نمی‌گوید، بلکه می‌گوید «ربا اقتصاد را نابود می‌کند و نمی‌شود با ربا زندگی کرد» ما به واقعیت دعوت شده‌ایم و اساتید حوزه واقع‌بین‌ترین افراد هستند.

طلبه لذّت قرب را هم در لذّت کار علمی می‌چشد

در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) قرآن به نیزه کردن به این دلیل به حقّانیت و جایگاه امیرالمؤمنین(ع) لطمه زد که آن قرآن بدون حوزۀ علمیه و بدون فقاهت و تدبر، خوانده می‌شد. آن قرآن خواندن مربوط به زمانی بود که اگر کسی ترجمه و تفسیر برخی از آیات قرآن را می‌پرسید شلاق می‌خورد. آن قرآن را می‌شود سر نیزه کرد، چون بدون دانش است. شما می‌دانید که طلبه‌ها چقدر برای فهم یک آیۀ قرآن زحمت می‌کشند! چه دقت و نقادی‌های عمیقی دارند! می‌گویند «نحنُ أبناءُ الدّلیل» یعنی سند و دلیل می‌خواهند.

کاش این زیّ دانشمندانه‌ای که در حوزه‌های علمیه هست یک‌بار به نمایش دربیاید و به تصویر کشیده بشود. این است که طلبه خون هم می‌دهد، از این لذّت علمی خودش دست برنمی‌دارد، که لذّت قرب را هم در همین لذّت کار علمی می‌چشد! چرا وقتی می‌بینند یک طلبه‌ای به خون آغشته شد، دست از طلبگی نمی‌کشند بلکه مصمم‌تر می‌شوند؟! چون در حوزه دارند لذّت می‌برند؛ لذّت قرب! این قرب را در چه می‌بینند؟! اجازه بدهید از جانب شما طلبه‌ها و اساتید فریاد بزنم، این لذّت را در قربِ معرفتی و قربی که علم حاصل می‌کند می‌بینند، در حکمتی که در قلب‌هایشان جاری می‌شود می‌بینند. اینها نتیجۀ اخلاص را در حکمت قلب‌شان مشاهده می‌کنند. این‌قدر طلبگی زیباست که طلبه‌ها حاضرند در این راه جان بدهند.

قبل از آنکه معاویه قرآن را به نیزه بزند، اشعث با سخنانش در لشکر علی(ع) تفرقه‌افکنی کرد

کسانی که قرآن را سطحی می‌خواندند و در قرآن تدبّر نمی‌کردند قرآن به سر نیزه کردند. چه شد که قرآن به سر نیزه کردند؟ چون کسی مثل اشعث پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) بود، اشعثی که دخترش امام حسن(ع) را کشت، پسرش امام حسین(ع) را کشت، خودش هم ابن‌ملجم را فرستاد و امیرالمؤمنین(ع) را کشت. اهل‎بیت پیغمبر را کشتند. درواقع اشعث در قتل و به شهادت رساندن سه امام دست داشت. این اشعث، شب قبل از قرآن به نیزه کردن معاویه، یک حرف اختلاف‌برانگیز و خلاف مسیر امیرالمؤمنین(ع) زد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمود جنگ و مقاومت را ادامه بدهیم تا فتنه به پایان برسد اما اشعث با یک ادای مردم‌خواهانه به مردم گفت: شما می‌دانید، من از همه با سپاه شام دشمن‌تر هستم ولی همه مردهای‌مان دارند کشته می‌شوند، دیگر چقدر بجنگیم؟!

خبر به اردوگاه معاویه رسید. عمروعاص گفت کار لشکر علی(ع) تمام است. سخن تفرقه‌افکنانه انداخته شد و مردم دو دل شدند. حالا می‌شود هر ضربه‌ای را به علی(ع) زد! معاویه به عمروعاص گفت چه‌کار کنیم؟ گفت فردا قرآن‌ها را سر نیزه کنید. این سپاه دیگر جمع‌شدنی نیست. به دلیل اینکه یک نفر حرف تفرقه‌افکنانه گفت. شما عالمان دینی، بیشتر و بهتر از هر کسی، شومی حرف تفرقه‌افکنانه را می‌دانید. شما از هر کسی بهتر می‌دانید سورۀ منافقین نه دربارۀ منافقینی که بچه‌های پیغمبر را کشتند نازل شد، بلکه دربارۀ عبدالله بن اُبَی نازل شد. همۀ مذاهب اسلامی می‌دانند که عبدالله‌ بن اُبی حرف تفرقه‌افکنانه زد.

شهید با خونش موجب روشن‌شدن حق و جدایی حق از باطل می‌شود و باطل را رسوا می‌کند

واقعاً یک طلبه به چه صفایی می‌رسد که شهادت نصیب او می‌شود، شهادتی که موجب روشن‌شدن حق و جدایی حق از باطل می‌شود، ای شهید علی‌وردی، تو چه صفایی داشتی که ما نمی‌دانستیم؟ تو چه باطنی داشتی؟! از اول این طلبه بی‌قرار بود. اولِ طلبگی‌اش به مدرسۀ ما آمده بود. بی‌قراری او دیده می‌شد. من تا شهادت او را شنیدم گفتم فقط یک کلمه باید دربارۀ او گفت؛ «مرغ از قفس پرید» او قفس را شکافت و پر کشید و رفت! او شایستۀ شهادت بود. او حلّاج‌وار، دارش را روی دوش گرفته بود و دنبال قاتل خود می‌گشت. چه پلیدی‌ای در آن افراد بود که توانستند این را تشخیص بدهند! او را کشتند ولی او با خونش، آنها را رسوا کرد.

باز هم یک طلبه در روشن‌کردن حق و حقیقت جلودار شد. شهدای شاهچراغ خیلی در این روشنگری مؤثر بودند؛ اما این یک طلبه به تنهایی چه کرد؟ اگر هر هفته ما و همۀ مساجد و همۀ علاقه‌مندان به علوم دینی برای آرمان عزیز جلسه بگیرند، کم است. تو که یک طلبه بودی، چقدر حق را روشن کردی؟! ما چقدر باید منبر برویم؟ چقدر کتاب بنویسیم؟ چقدر درس بدهیم؟ چقدر درس بخوانیم؟ تا حق را در لحظۀ حساس، برای مردم روشن کنیم، آیا توفیق پیدا بکنیم یا نه؟

زندگی و شهادت آرمان علی‌وردی، آرمان ما طلبه‌هاست

ای شهید آرمان علی‌وردی! زندگی تو و شهادت تو آرمان ما طلبه‌هاست! کسی ما را از مرگ نترساند. امام خمینی فرمود ما را بکشید ملّت بیدارتر می‌شود. طلبۀ سال سوم یا چهارم حوزه، در این مقطع حساس جزء کسانی قرار می‌گیرد که در عداد شهید مطهری با خون خودش روشنگری می‌کند.

البته ما امنیت را برای جامعۀ خودمان خیلی بیش از این طلب می‌کنیم، امنیتی که مدافعان امنیت فراهم خواهند کرد تا دشمنان ما بی‌رمق و مأیوس بشوند و مکرشان به خودشان برگردد.

(الف2/ن2)

 

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...