۹۷/۰۵/۲۰ چاپ ایمیل و پی دی اف
دانشگاه امام صادق(ع) - مؤثرترین مفهوم در حیات بشر(10)

 چرا از کفر نفرت نداریم؟ چرا اکثر آموزش‌های دینی ما «بنی‌امیه‌ای» است؟

شناسنامه:

  • مکان: دانشگاه امام صادق(ع)
  • زمان: ۹۶/۰۷/۰۹
  • صوت: بشنوید

اصول ایمان دوتاست: «عشق» و «نفرت از کفر»/ اصل عشق و نفرتِ ما، باید سرِ ایمان باشد نه سرِ اخلاق!/ کسی که کودک بی‌پناهی را کتک بزند، خبیث است، اما کافری که وجود خدا و لطافت او را ندیده بگیرد، خبیث‌تر است/ فهمیدن زشتیِ کفر، با «تکفیر» فرق می‌کند؛ ما نمی‌خواهیم کسی را متهم به کفر کنیم، مچ‌گیری و تجسس هم نمی‌کنیم / درک قباحت کفر برای خیلی از مؤمنین سخت است، چون همه را به کیش خود پندارند! / هیچ‌کجا مثل «کربلا» کفر، قباحت و پستی خودش را نشان نداد / امام حسین(ع) هم لذت ایمان را به ما چشاند، هم نفرت از کفر را!

در ادامه بخش‌هایی از دهمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «مؤثرترین مفهوم در حیات بشر» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی می‌خوانید:

  • یکی از اهداف بحث ما این است که از مفهوم ایمان غربت‌زدایی کنیم و به زیباییِ ایمان توجه کنیم؛ مفهومی که بعد از نام و یاد خدا پرتکرار‌ترین مفهوم در قرآن است. می‌خواهیم برسیم به اینکه مؤثرترین مفهوم-چه در حیات فردی و چه در حیات اجتماعیِ بشر- همین مفهوم ایمان است.
  • ایمان یک حسّ خوب است؛ ایمان «عشق» است، ایمان یعنی زنده‌شدن. ولی آیا الان در جامعۀ ما نگاه مردم به ایمان، این‌گونه است؟ متأسفانه تلقیِ عمومی این‌گونه نیست و ایمان در جامعۀ ما جایگاه واقعی خودش را پیدا نکرده است. درچنین وضعیتی، تکلیف ما چیست؟
  • اولاً گلیم خودت را از آب بیرون بکش؛ یعنی خودت عاشق ایمان باش و بدان که ایمان شورآفرین است؛ اگر این شور در دلت نیفتاده، لابد یک جای کار می‌لنگد. ثانیاً اگر خواستی ایمان را برای کسی معرفی کنی، بگو: «ایمان بالاترین شور و هیجان را در زندگی انسان ایجاد می‌کند؛ اصلاً آدم زنده می‌شود، یک‌چیزهایی را حس می‌کند که دیگران حس نمی‌کنند.»
  • همان‌طور که شنیده‌اید، اصول دین یا اصول اعتقادی اسلام، پنج‌تاست (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) اما اصول ایمان چندتاست؟ دوتاست؛ اصل اولِ ایمان، عشق است-که در جلسات قبل درباره‌اش صحبت کردیم- اصل دوم ایمان، نفرت و بغض نسبت به کفر و فسوق و عصیان است، کمااینکه قرآن می‌فرماید: «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» (حجرات/7)
  • البته نباید به‌سادگی کسی را متهم به بی‌ایمانی کنیم و نباید آدم‌ها را وادار کنیم به اینکه بگویند «من ایمان ندارم!» و اگر هم گفتند، نباید زیاد جدّی بگیریم، باید بگوییم: «بالاخره همه لااقل یک‌ذره ایمان را دارند» اما هر مؤمنی باید ببیند «کفر» پیش او چگونه است و چه جایگاهی دارد؟

  • مسئلۀ ما این است که معمولاً ایمان پیش ما عشق نیست و کفر هم، مورد نفرتِ ما نیست! فکر می‌کنیم کفر یک انتخاب است، یا یک‌نوع نرسیدن است! در عوض تا دلتان بخواهد، اخلاق و خوش‌اخلاقی در جامعۀ ما عزیز است! حالا اگر یک کسی کافر بود اما خوش‌اخلاق بود، باید او را تحسین کنیم؟ یا اگر کسی مؤمن بود ولی بداخلاق بود، تکلیف چیست؟
  • اصل عشق و نفرت، سرِ اخلاق نیست؛ سرِ ایمان است! این فاصله‌ای است که فرهنگ ما با دین دارد! البته آن مؤمنی که بداخلاق است در واقع دارد آبروی ایمان را می‌برد و این خیلی هم بد است! مؤمن دو برابر بیشتر باید خوش‌اخلاق باشد و خوش‌اخلاقی برای او خیلی هم لازم است.
  • یکی از موانعی که موجب می‌شود ایمان را «عشق» تلقی نکنیم این است که اگر کسی بگوید «ایمان عشق است»حتماً باید بگوید «کفر هم نفرت‌انگیز است!» منتها این را کسی حاضر نیست بگوید!
  • اگر کسی این‌قدر بی‌رحم باشد که یک دختربچۀ سه‌ساله را کتک بزند و بعد هم بخندد، طبیعتاً چنین کسی مورد نفرت است، اما خبیث‌تر از این آدمی که لطافت دختربچه را در نظر نمی‌گیرد، آن آدمی است که وجود خدا را ندیده می‌گیرد که محض لطافت است! می‌توان به او گفت: «تو چقدر خبیث هستی که خدا را انکار می‌کنی، تو چقدر پست‌فطرت هستی!» اما در جامعۀ ما نگاه به کفر این‌گونه نیست! کسی که بی‌رحمی بکند می‌گویند «آدمِ بدی است» اما کسی که خدا را انکار کند و به خدا بی‌اعتنایی کند، می‌گویند «خُب نظرش این است!»
  • اگر ایمان عشق است، کفر چیست؟ ایمان باید در جامعۀ ما این‌گونه معرفی شود که «عشق است، زیباست و زندگی را باحال می‌کند» اما چرا این در جامعه، به‌خوبی جا نمی‌افتد؟ چون شما وقتی این را می‌گویید، باید در کنارش بگویید: «کفر هم منفور است، کفر رذل و کثیف است» آن خدایی که ایمان را محبوب می‌کند «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمان» کفر را برایت منفور می‌کند «کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ»
     
  • البته فهمیدن زشتیِ کفر، با «تکفیرکردن» فرق می‌کند. ما تکفیری نیستیم، فقط می‌خواهیم زشتی کفر را درک کنیم، نمی‌خواهیم کسی را متهم به کفر کنیم، مچ‌گیری هم نمی‌کنیم، تجسس و تفحص هم نمی‌کنیم که «تو کافر هستی یا مؤمن؟»
     
  • اگر حرمت ایمان در جامعه افزایش پیدا کند و نفرت از کفر هم افزایش یابد، آن‌وقت می‌دانید چه برکاتی از نظر اجتماعی خواهد داشت! در این صورت، حتی اگر در جامعه، برخی هم کافر باشند، زندگیِ همه آسان و زیبا خواهد شد؛ این را فقط در دورۀ حکومت امام زمان(ع) می‌شود فهمید!
  • امام باقر(ع) می‌فرماید: بنی‌امیه اجازه دادند که مردم ایمان را یاد بگیرند و بفهمند ایمان چیست؛ اما اجازه ندادند که مردم بفهمند کفر و شرک چیست، برای اینکه وقتی مردم کفر و شرک را دیدند نشناسند! (إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَان‏...‏؛ کافی/2/ 415) بر این اساس، امروزه اکثر آموزش‌های دینی ما آموزش‌های بنی‌امیه‌ای است! اگر کتاب‌های درسی را نگاه کنید، معلوم می‌شود!
     
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: اصول کفر سه چیز است: حرص و تکبر و حسادت، اینها کار آدم را به کفر می‌کشانند. (أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَد؛ کافی/2/289)
  • ایمان‌آوردن، کار سختی نیست؛ انسان اگر یک‌مقدار فکر کند، می‌فهمد که یک حیات برتر وجود دارد. یک‌کمی فکر کند می‌فهمد که گوهر مرکزی آن حیات برتر، عشق به خود خداست!

  • چرا کفر، منفور است؟ به‌دلیل اینکه ایمان خیلی آسان و طبیعی است! اما کفر سخت است! به آدم کافر می‌توان گفت: «تو چه جنایت‌کاری هستی که حیات برتر و لذت برتر حیات را انکار می‌کنی! تو چه جنایت‌کاری هستی که خدای لطیف را حس نمی‌کنی، عشق به او را در خودت بیدار نمی‌کنی! تو با خودت چه‌کار کرده‌ای؟!
     
  • سؤال: اگر ایمان این‌قدر آسان است، پس چرا خدا به مؤمنین پاداش می‌دهد؟ چون خدا مهربان است و الا اصل ایمان که پاداش ندارد! آدم مؤمن، راهِ عادی و طبیعی خودش را رفته است ولی خدا از سرِ مهربانی، به او پاداش هم می‌دهد. پیامبر(ص) می‌فرماید: هرکسی بهشت برود، به رحمت خداست! پرسیدند یا رسول‌الله، حتی شما؟ فرمود، بله، حتی من هم بهشت بروم به رحمت خداست (مَا مِنْ أَحَدٍ یُدْخِلُهُ عَمَلُهُ الْجَنَّةَ فَقِیلَ: وَلَا أَنْتَ؟ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ لَا أَنَا، إِلَّا أَنْ یَتَغَمَّدَنِی رَبِّی بِرَحْمَةٍ ؛ صحیح مسلم/ ح5166)
     
  • چرا خدا آدم مؤمن را به بهشت می‌برد؟ آیا برای اینکه او به زحمت افتاده است؟ نه؛ برای اینکه از نعمت‌های خدا استفاده کرده و کیف کرده است، حالا خدا دارد برایش کف می‌زند و الی‌الابد او را به بهشت می‌برد! خدا که نمی‌خواهد ما به زحمت بیفتیم، بلکه می‌فرماید: «من از تو زحمت نمی‌خواهم، فقط خودت باش، فقط بیشتر لذت ببر! با آن عقلی که به تو دادم، حق را انکار نکن! یک خلقت ابتدائی به تو داده‌ام و بعدش می‌خواهم هزارتا خلقت برتر هم به تو بدهم...» پس چرا خدا بعضی‌ها را جهنم می‌برد؟ می‌فرماید: «از بس جنایت کرده‌! از بس خودزنی کرده! از بس علیه خودش و علیه فطرت خودش قیام کرده!»
     
  • چرا کافرها نمی‌فهمند و قبول نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند؟ خدا می‌فرماید: من نمی‌گذارم کسانی که در زمین تکبر می‌کنند، نشانه‌ها و آیه‌های من را بفهمند «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَق» (اعراف/146) حالا این تکبر در زمین، می‌تواند فردی باشد یا می‌تواند در سطحِ جامعۀ بشری باشد(یعنی مستکبرین عالم)
     
  • خدا می‌فرماید: کسی که تکبر می‌کند، من نمی‌گذارم آیه‌ها و نشانه‌های مرا بفهمد! لذا هر آیه و نشانه‌ای از من ببیند، ایمان نمی‌آورد (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها؛ اعراف/146) نه اینکه خدا بخیل باشد و نخواهد آیاتش را به آنها نشان بدهد؛ بلکه آنها می‌بینند ولی نمی‌فهمند و ایمان نمی‌آورند. هر راهی را که ببینند درست است، نمی‌روند! (وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً)
     
  • می‌دانید کافرها چه احساسی نسبت به مؤمنین دارند؟ کافرها یک نفرتی از مؤمنین پیدا می‌کنند که نمی‌دانند این نفرت را کجا بروز بدهند؟ قرآن می‌فرماید: «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً» (بقره/109) آرزوی کفار این است که شما مؤمنین، دوباره برگردید و کافر بشوید. چرا؟ «حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ» از بس حسودی‌شان می‌آید! آنها وقتی عشق و حالِ شما مؤمنین را می‌بینند، از حسادت می‌میرند و می‌خواهند نابودتان کنند!
     
  • درک قباحت کفر برای بسیاری از مؤمنین سخت است، چون مؤمن، خودش آدم باصفایی است و «همه را به کیش خود پندارد!» لذا برایش سخت است که باور کند بعضی‌ها این‌قدر رذل و خبیث می‌شوند! مگر اینکه ایمان، خیلی این مؤمن را رشد داده باشد، تا عمیقاً متوجه بشود کفر چقدر بد است!
     
  • راه حل چیست؟ چگونه می‌توانیم قباحت کفر و رذالت کافران و منافقان را باور کنیم؟ هیچ‌کجا مثل کربلا، کفر قباحت و پستی خودش را نشان نداد؛ پستیِ کافرانی که در قالب مسلمان‌ها بودند! امام حسین(ع) روز عاشورا به اینها فرمود «شما بعد از ایمان‌تان کافر شدید؟» آنها هم لحظه به لحظه جنایت‌هایی می‌کردند که حتی دشمنان در مقابل پیامبر(ص) انجام ندادند! حسین(ع) را زدند، علی اصغرش را هم زدند...

  • امام حسین(ع) هم لذت ایمان را به ما چشاند، هم نفرت از کفر را! کفر اگر آن چیزی است که تیر به سینۀ مبارک حسین(ع) زد، حساب ما دیگر با کفر روشن می‌شود!


<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...