۹۷/۰۳/۰۹ چاپ ایمیل و پی دی اف
چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟/ ج5 - قسمت اول

تو به یک مهربانیِ بی‌انتها نیازمندی!/ با خودت چه کرده‌ای که این نیاز را حس نمی‌کنی؟!

شناسنامه:

مهربانی‌ای که نیاز داری پشت سرت باشد، به اندازۀ بی‌کرانگی خداست؛ این نیاز فطری خودت را بیدار کن!/ نقطۀ مقابلِ مهربانی خدا «نامهربانیِ خدا» نیست؛ خدا که نامهربان نمی‌شود!/ نگو «خدا 50درصد مهربان است50درصد نامهربان است!» خدا مطلقاً مهربان است/ صفات دیگر خدا مثل عدل را مقابل مهربانی خدا قرار ندهیم، عذاب جهنم هم مقابل مهربانی خدا نیست/ باید به افراد جهنمی گفت: تو چه‌کار کرده‌ای که این خدای مهربان می‌خواهد تو را عذاب کند؟ تو دیگر کی هستی؟!»

در ادامه بخش‌هایی از پنجمین شب سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع «چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی می‌خوانید::pushpin:

  • بحث ما دربارۀ مهربانی و رحمت خدا، با بحث «خوف و رجا» خیلی فرق می‌کند. البته بحث مهربانی خدا به موضوع رجا و امید به رحمت خدا نزدیک است، اما نمی‌شود گفت: همان‌طور که نقطۀ مقابلِ شوق به خدا، خوف از خداست، نقطۀ مقابلِ مهربانی خدا هم نامهربانیِ خداست! خدا که نامهربان نمی‌شود!
  • نباید بگوییم «خدا 50درصد مهربان است 50درصد نامهربان است!» ما خدایی داریم که فقط مهربان است و اصلاً نامهربان نیست! خدا مطلقاً مهربان است و همیشه مهربان است؛ حتی آنجایی که عذاب می‌کند هم مهربان است.
  • عذاب جهنم در مقابل مفهوم مهربانی خدا نیست. بلکه باید به افراد جهنمی گفت: تو چه‌کار کرده‌ای که این خدای مهربان می‌خواهد تو را عذاب کند؟ تو دیگر کی هستی؟!»
  • ما باید یک ذهنیت و یک برداشت اولیه از خدا داشته باشیم که «خدا مهربان است» در کنارش هم صفات دیگر خدا را نگذاریم که ذهنیت خودمان را از مهربانی خدا تعدیل کنیم! مثلاً در کنار مهربانی خدا نباید از عدالت خدا یا عذاب جهنم حرف بزنیم؛ خدا همان‌موقع که عادل است هم مهربان است، همین خدای مهربان، عادل و منظم و قاطع است.
  • همۀ صفات دیگر خدا هم ناشی از رحمت و مهربانی خداست؛ مثلاً اگر خدا عدالت‌پیشه است، عدل خدا هم از مهربانی او جداپذیر نیست. ظلم با مهربانی مغایرت دارد، لذا خدا به هیچ‌وجه ظالم نیست اما عدل با مهربانی مغایرت ندارد.
  • اگرچه ایمان را نمی‌شود به این سادگی(با گفتگو) افزایش داد، اما ایمان ما به مهربانی خدا با این گفتگوها قابل افزایش است؛ به دلیل فطرت ما! چون ما فطرتاً به مهربانی خدا نیاز داریم و کشش داریم. آتش عشقی در درون ما هست که روی آن را غبار گرفته است؛ ما داریم با این یادآوری‌ها آن غبار را از روی دل برطرف می‌کنیم.
  • اینجا «جلسۀ ذکر» است؛ یعنی می‌خواهیم یادآوری کنیم و به خودمان برگردیم و ببینیم که «ما هم این مهربانیِ خدا را می‌خواهیم؟» چون این در فطرت ما هست، اگر یک‌کم غبار را از رویش برطرف کنیم، خواهیم دید که ما هم این را می‌‌خواهیم. آن‌وقت می‌بینیم که چقدر به مهربانی خدا نیاز داریم، از سر شدت نیاز خودمان واله و شیفتۀ مهربانی خدا و معتقد به مهربانی خدا می‌شویم و از مهربانی خدا دست برنمی‌داریم.
  • ما یک نیاز عمیق داریم که این نیاز «محجوب» است و روی آن را غبار گرفته است؛ نیاز به داشتن یک مهربان در بالای سر و جلوی رو و پشت سر! به‌حدی که بگوییم: «تو با همۀ مهربانی‌ات باید باشی و الا من نمی‌توانم نفس بکشم!» این نیاز را باید در خودمان بیدار کنیم. آن‌وقت می‌توانیم از ارتباط با خدا حرف بزنیم. آن‌وقت است که عبادت، با خدا حرف زدن و مناجات‌کردن، تازه معنا می‌دهد.
  • همان‌طور که پدر و مادر، حتی برای افراد بزرگ‌سال هم یک پشتوانۀ محبت و تکیه‌گاه عاطفی است(حتی اگر نیازی به آنها نداشته باشد) هر آدمی به یک تکیه‌گاه بزرگ‌تر و پرعاطفه‌تر از پدر و مادر به نام «یک خدای مهربان» نیاز دارد. ای آدم! مهربانی‌ای که تو نیاز داری پشت سرت باشد، مهربانیِ بی‌انتهایی است به اندازۀ بی‌کرانگی خدا! تو به این‌مقدار مهربانی احتیاج داری! هرکسی این نیاز را احساس نکند، یعنی قلبش مثل سنگ شده است.
  • چرا مادر کلمۀ محترمی است؟ چون این مهربانیِ خودش را یک‌کمی ابراز می‌کند! ولی آیا ما به همین مقدار مهربانی احتیاج داریم و بس؟! نه؛ ما به داشتن پشتوانه‌ای با «بی‌کران مهربانی» نیازمندیم. قساوت قلب، یک وجهش این است که من نیاز به این‌قدر مهربانی حس نکنم و همین‌طوری زندگی‌ام را بکنم! این قلب مُرده؛ دیگر زنده نیست!
  • اینکه از مهربانی خدا بهره نمی‌بری، به مهربانی او دلگرم نمی‌شوی و آن را تمنا نمی‌کنی، جهنمی است که برای خودت ساخته‌ای. مهربانی خدا شدیداً مورد نیاز تو است، تو با خودت چه‌کار کرده‌ای که این نیاز عمیق را احساس نمی‌کنی؟!
  • آدم‌ها همین‌که یک‌مقدار بزرگ می‌شوند-قد می‌کشند و ریش و سبیل در می‌آورند- احساس نیازشان به محبت و مهربانی را کنار می‌گذارند! درحالی‌که انسان به‌شدت نیازمندِ محبت و مهربانی است و اگر مهربانی پشت سرش نباشد، بیچاره است. تو این نیاز خودت را کجا دفن کرده‌ای؟!

<<جلسه قبل

جلسه بعد>>

نظرات

با سلام خدا قوت  مطالب بسیار فقید هستند اما نکته قابل تامل این بیت است که شاعر میفرماید

وصل آغاز فراقی ست که جانگاه تر است

عقل از عشق بر این مسئله آگاه تر است ....

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...