۹۰/۰۱/۰۵ چاپ ایمیل و پی دی اف
حجت الاسلام پناهیان در گفتگو با شبکه ایران:

اکثر فتنه ‏های آخرالزمان از سوی متحجرین است/عصر نفاق مدرن آغاز شده است/اسلام ناب و اسلام آمریکایی مبنای پالایش بعدی است / اولین سوء الظن به کسانی است که در فتنه 88 بد عمل کردند

فرونشستن گرد و غبار فتنه 88 چه مختصات و الزامات جدیدی را در فضای سیاسی کشور ایجاد می‌کند؟ آیا بین فضای سیاسی اکنون و فضای قبل از فتنه تفاوتی وجود دارد؟ در این صورت این تفاوت‌ها چیستند؟

ابتدای امر بحث کلی‌تری را مطرح می‌کنم. ما بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، شاید پس از کمتر از یک سال، وارد عملیات پالایش انقلاب از ناخالصی‌ها شدیم. پالایش در مرحله اول، صفوفی را در جامعه ایجاد کرد و جامعه را از جریان‌هایی که آنها را به‌عنوان نهضت آزادی می‌شناسیم پاک کرد. بعد از آن گروه‌های دیگری بودند که به این جریان ملحق می‌شدند، مثل جریان بنی‌صدر و منافقین. اینها اولین گروه پالایش‌شده انقلاب بودند. می‌توان گفت این پالایش بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب انجام شد، همان زمانی که مارکسیست‌ها اسلحه به دست گرفتند و به حاشیه کشور رفتند و شروع به تجزیه‌طلبی کردند. عملیاتی که در مورد آنها انجام شد هم جزو پالایش‌ها و تصفیه‌های انقلاب به‌شمار می‌رود. تعداد اینها در هر مرحله زیاد نیست، با وجودی‌‌که جامعه به آنها اهمیتی نمی‌داد و به‌سادگی از کنارشان می‌گذشت، اما آنها سعی کردند هنگام پالایش زحمت‌هایی را برای جامعه ایجاد کنند. وقتی که در حال کنده‌شدن از جامعه بودند، تلاش می‌کردند همراه خود چیزهایی را هم بکَنند و تخریب کنند.

جریان تصفیه نیروها مدتی به‌دلیل اوج گرفتن دفاع مقدس متوقف شد، اما پس از آن دوباره ادامه یافت و اولین گروهی که دچار این پالایش شدند، گروه منسوب به منتظری بودند. این جریان همچنان ادامه پیدا ‌کرد و افراد اندکی بودند که بعد از رهبری مقام معظم رهبری قدری از خط امام فاصله گرفتند. گاهی این جریان به‌خاطر برخی شرایط در کشور دچار توقف و کندی می‌شد یا به‌صورت نه‌چندان سریع و بحرانی به راه خود ادامه می‌داد، ولی گاهی هم با بحران‌ها همراه بود.

می‏توانیم با اوج گرفتن برخی از بحران‌های سیاسی که دوم خردادی‌ها پدید آوردند، شاهد دوره جدید پالایش‌ها، بعد از یک دهه رکود نسبی باشیم. از 18 تیر به بعد ریزش‌ها و پالایش‌های مرحله جدید آغاز شد که اوج آن فتنه 88 بود. لذا جریان فتنه 88 به‌هیچ وجه جریان ویژه و خاصی نیست. چیزی نیست جز جریان همیشگی پالایش که بعد از این هم ادامه خواهد کرد.

یعنی این پالایش جزو ذات انقلاب است؟

بله، منتها ویژگی مهمی که با گذشت زمان در این تصفیه‌ها می‌بینیم، درونی‌تر شدن آنهاست.

یعنی چه؟

اوایل انقلاب، این پالایش مارکسیست‌ها را در برمی‌گرفت و بعد مجاهدین خلق و نهضت آزادی را؛ که رسماً برای امریکا جاسوسی می‌کردند و در بحران‌های سخت خلاف منافع ملی عمل می‌کردند. در حقیقت سعی داشتند با مدیریت ضعیف و ساده‌لوحی‌شان زمینه را برای تجزیه کشور فراهم کنند. مردم آنها را جزو بدنه اصلی انقلاب نمی‌دانستند، ولی در مرحله جدید پالایش که با شروع دولت دوم خرداد آغاز شد، ‌پالایش‌ها درونی‌تر شدند و بیشتر متوجه نیروهایی بود که در بدنه انقلاب حضور داشتند.

می‌توانید پیش‌بینی کنید که اگر این روند همچنان پیش برود، بعد از این نیروهای بیشتری را از درون انقلاب تصفیه خواهد کرد. تصفیه‌شدگان کسانی هستند که خط اصیل انقلاب و امام را درک نمی‌کنند و مقابل آن می‌ایستند و مقاومت می‌کنند. کم‌کم کار این افراد به نفاق و عناد با خط امام می‌رسد. فرقی نمی‌کند این پالایش یقه چه کسی را بگیرد. بالاخره کسانی که در موقعیت‌های مختلف در مسیر انقلاب به‌خوبی حرکت نکنند و حتی نتوانند رشد انقلاب را تحمل کنند پالایش خواهند شد. با وجودی‌که دشمنان ما پشت سر فتنه 88 ایستاده و دندان تیز کرده و برای پیشبرد آن برنامه ریخته و سرمایه‌گذاری‌های زیادی کرده بودند، اما اتفاق فوق‌العاده‌ای نبود. ضمن اینکه آنها فکر می‌کردند می‌توانند از فرصتی که پالایش انقلاب برای آنها ایجاد می‌کند سوءاستفاده کنند. درحالی که برعکس شد و می‌بینیم فضای پس از فتنه برای دشمنان ما سخت‌تر شده است، آنها به‌سختی می‌توانند فتنه کنند و برنامه‌ریزی‌های درازمدت برای تأثیرگذاری بر انقلاب، به انزوا کشاندن و محدود کردن آثارش داشته باشند. به این ترتیب کار برای دشمنان ما دشوارتر، اما برای ما جهت پالایش‌های آینده آسان‌تر شد، چون در فضای جامعه ما بعد از فتنه، نسبت به جریان دائمی تصفیه پذیرش بیشتری ایجاد شده است و در نتیجه سرعت آن بیشتر می‌شود. با وجودی‌که افزایش روند تصفیه از نیروهای درونی انقلاب می‌تواند تعجب‌برانگیز باشد،‌ اما با سهولت بیشتری رخ خواهد داد و آسیب‌های کمتری را در پی خواهد داشت.

مبنای پالایش‏های بعدی چیست؟ در اوایل انقلاب با توجه به شرایط موجود جامعه و تصفیه مارکسیست‌ها مبنای کار مشخص بود، چرا که از حیث مبانی با آنها تفاوت داشتیم. در مورد دوم خردادی‌ها هم بسیاری از اختلافات ریشه در مبانی تئوریک داشت. این پرسش وجود دارد که مبنای ریزش‌های آینده چه خواهد بود؟

مبنایش تفاوت و تمایز میان اسلام امریکائی و اسلام ناب محمدی است. بنده وقتی مکرراً بیانات حضرت امام در سال آخر را مرور می‌کنم، ارادت مضاعفی به ایشان پیدا می‌کنم. سخنان ایشان در سال آخر حیات مبارکشان منحصر به آن سال یا یکی دو دهه نمی‌شود، بلکه می‌تواند مسیر ما را تا ظهور حضرت مشخص کند. اگر توجه کنید وصیتنامه اصلی ایشان بیانات سال آخرشان است که در واقع تفسیر شفاف‌تری از وصیتنامه‌ای است که مکتوب فرمودند. صحبت‌های حضرت امام در باره اسلام ناب وجه ممیز همیشگی جریان‌هایی که می‌بایست پالایش شوند با جریان اصلی انقلاب است. اگر به صحبت‌های امام توجه کنید، سخنان ایشان در سال آخر معطوف به پنهان‌ترین مشکلاتی است که به مرور قرار است بعد از آن زمان تجلی یابد و مبنای پالایش‌ها قرار بگیرد، ضمن اینکه بسیار عمیق و ژرف‌اند و فقط محدود به مسائل زمان خود نیستند. پس در یک کلام پالایش‌های آینده ما حول محور تمایز اسلام ناب و اسلام امریکائی خواهد بود که اسلام امریکائی هم دو طیف دارد؛ از متحجّرین و مقدس‌مآب‌ها گرفته تا التقاطیون و روشنفکرهای غرب‌زده. در حقیقت در بیانات حضرت امام، مواردی که اشاره کردم دو سر طیف اسلام امریکائی هستند.

شما پالایش بعدی را بیشتر از آنکه ناظر به یک اختلاف تئوریک بدانید، در تفاوت‏های رفتاری و رویکردی می‏بینید؟

طبیعتاً هر بداخلاقی و بدرفتاری به مرور زمان تئوریزه خواهد شد. در این صورت، اصولاً از نظر نگرشی می‌تواند زیرمجموعه اسلام امریکائی قرار بگیرد. در آیه شریفه قرآن آمده است که: «ثمّ کان عاقبةالذین أساؤوا السوء أن کذبوا بآیات الله»، یعنی ابتدا رفتاری فقط بد است، اما کم‌کم موجب تکذیب آیات قرآن می‌شود. نهایتاً هر نوع اختلاف اخلاقی و رفتاری در مسیر پویای انقلاب در جائی منجر به تئوریزه‌شدن می‌شود که در این صورت می‌توان با آن بحث نظری هم کرد. جریان‌هایی که دچار ریزش می‌شوند، اگرچه ابتدا صرفاً رفتارها و تشخیص‌های موردی غلط داشته باشند، ولی در مسیر خود به نظریه‌پردازی‌های سخیفی می‌رسند تا بتوانند از راه و مرام خود دفاع کنند. در این مرحله می‌توان به‌راحتی آنها را از نظر تئوریک شناسائی و نقد کرد و در دسته‌بندی‌ها زیرمجموعه اسلام امریکائی قرار داد.

آیا شما فتنه 88 را تمام‌شده می‌بینید یا اینکه ریشه‏های آن همچنان باقی‌اند؟

خیر. طبیعتاً فتنه 88 طیفی از کج‌اندیشی‌ها را در بر می‌گیرد و تنها بخشی از آنها برای مردم آشکار شده است. بخش‌های دیگر آن که شاید مهم‌تر باشد، باقی‌مانده است که در آینده خود را نشان خواهند داد.

از درون نظام؟

بله. اولین سوءظن‌هایمان نسبت به کسانی است که در این فتنه بد عمل کردند. اینها در فتنه‌های آینده یا کماکان بد عمل خواهند کرد یا به‌نوعی محور خواهند شد و یا تقویت‌کننده فتنه‌های بعدی خواهند بود.

این موضوع با بحث قبلی در خصوص اسلام آمریکایی نسبتی دارد؟

یقیناً همین‌طور است. در مقابل ولایت می‌توانیم از دو اصطلاح استفاده کنیم؛ نیروهای ضدولایت و نیروهای غیرولائی. در بحران‌ها و طوفان‌ها به‌تدریج از تعداد نیروهای غیرولائی کم می‌شود و یا به نیروهای ولائی می‌پیوندند یا نیروهای ضدولائی. این امر یکی از راه‌های پیش‌بینی اتفاقات آینده است. حتی در کنار نیروهای ولائی می‌توان اصطلاح دیگری به نام نیروهای نیمه‌ولائی آورد که اینها هم به مرور زمان یا به نیروهای ولائی می‌پیوندند یا غیرولائی. در صورتی که به نیروهای غیرولائی پیوستند، به‌خودی خود کمکی برای نیروهای ضدولائی خواهند شد. به این ترتیب این ریزش‌ها و پالایش ادامه دارد تا ما به یک جامعه ولائی خالص برسیم و بتوانیم خود را به منصه ظهور برسانیم.

در دسته‌بندی‏ای که راجع به اسلام امریکائی مطرح کردید، آیا متحجرین را از یک طرف و التقاطیون و روشنفکران غرب‌زده را از طرف دیگر در شرایط کنونی کشور واجد مصادیق خاص می‏دانید؟

دقیقاً همین‌طور است، منتها هرچه جلوتر می‌رویم شناسائی اینها دشوارتر می‌شود، چون فاصله‌شان با اصل مسیر نظام چندان زیاد نیست که به‌سادگی شناسائی شوند. شما دلیل عرض بنده را که اسلام آمریکائی شامل طیفی از دو گروهی است که اشاره کردم و مبنای ریزش‌هایی است که در صحبت‌های حضرت امام هم به‌عنوان تمایز اسلام ناب محمدی و اسلام امریکائی بیان شده است، می‌توانید در فتنه 88 ببینید. کسانی پشت سر فتنه 88 آمدند که از هر دو طیف بودند، منتها درصد حمایتشان فرق می‌کرد.

این فتنه بارها و بارها سعی کرد خود را به بخش‌هایی از حوزه امیدوار کند. اینها اگر چه روشنفکران غرب‌زده و لیبرال‌مسلک باشند، ولی همیشه می‌توانند روی کمک متحجرین حساب کنند. ضمن اینکه آنها در این فتنه به‌طور کلی از حوزه علمیه ناامید شدند. در حوزه‌های علمیه جریان متحجرین را جریان ضعیفی می‌دانیم تا در چنین بحران‌هایی دچار ریزش‌های شدید شود، ولی نگاه آنها بسیار جالب است. یادم هست ادبیاتی که در مناظرات سیاسی انتخابات اخیر استفاده می‌شد، تأثیرگرفته از ادبیات آنها بود.

مگر متحجرین چه می‌کردند؟ به برخی از احکام و ظواهر اسلامی می‌پرداختند و مسائل کلی نظام را در نظر نمی‌گرفتند، در حقیقت اولویت‌بندی‌هایشان دچار خدشه بود. از یک طرف می‌دیدید که اینها بدون آنکه دروغ بگویند سخنانی همچون «قال‌الصادق(ع)» می‌گویند و از طرفی جنایت‌های عظیمشان را در ضدیت با اصل اسلام و نظام که همان ولایت است، به فراموشی می‌سپارند. در حقیقت در متن فتنه هم همین اتفاق می‌افتاد.

متحجرین چه کسانی هستند؟

لازم نیست حتماً کسی در گروه خاصی قرار بگیرد تا بگوئیم جزو متحجرین است. وقتی شخصی کشته شدن یکی دو نفر را پیراهن عثمان می‌کند و آن را علامت ظلم نظام جمهوری اسلامی تلقی و همه بی‌عدالتی‌ها و بی‌انصافی‌های طیف خود را فراموش می‌کند، این نوعی برخورد متحجرانه است.

در واقع راجع به بحث اصلی‌مان، می‌توانیم بگوئیم این جریان همان جریانی است که باعث تغییر در اولویت‌ها می‌شود.

بله. این نوع برخورد متحجرانه است. حالا مهم نیست که از طرف چه کسی باشد. کما اینکه هر چه جلوتر می‌رویم، ادعای طرفداری از لیبرالیسم هم در حال رقیق شدن است. این ما هستیم که داریم می‌گوئیم اینها ادامه گرایش‌های لیبرالیستی هستند، درحالی که خودشان هیچ‌گاه خود را متهم به این مسائل نمی‌کنند، ولی آنها حر‌ف‌هایی نظیر این می‌زنند که نباید از جامعه جهانی فاصله بگیریم.

آیا می‌توان گفت ریشه فتنه اکنون به‌عنوان یک کارویژه جدید و مشخص روی طیف متحجران برای ایجاد حساسیت حساب باز کرده است؟

در آینده نقش‌آفرینی بیشتری از این طیف خواهیم دید. یکی از اهداف عمده دشمن همین نقطه است. دلایل زیادی هم وجود دارد که فتنه‌های آخرالزمان بیشتر از این طیف باشند.

یعنی کسانی که خود را مقید و پا به رکاب می‌دانند؟

بله. در روایات ما آمده است که ریشه‌های برخی از فتنه‌های آخرالزمان در خانه‌های کسانی است که خود را اهل علم دین می‌دانند. دیگر اینکه پشتیبانی، کمک و تغذیه نظری جریان‌های لیبرالی و غرب‌زده که گرفتار جنگ‌های لیبرالیستی است، دشوار شده است. به این دلیل که تمدن و نظریه غرب رو به فروپاشی و در حال شکست خوردن است و در جهان، دموکراسی حرفی برای گفتن ندارد. بنابراین دشمنان انقلاب اسلامی در آینده هرچه بیشتر به‌جای برخوردهای روشنفکرانه به سبک برخوردهای متحجرانه با انقلاب روی می‌آورند. اگر در دهه‌های قبل می‌دیدید بیشتر رویکرد روشنفکرانه دارد، در جریان‌های آتی اکثراً رویکرد متحجرانه خواهد داشت. نه اینکه به‌ جستجوی افراد متحجر بپردازیم، اما این افراد برخوردهای متحجرانه با مسائل نظام، ‌اولویت‌هایی در مفاهیم دینی و حقایق اسلام ناب دارند.

در واقع کار دشمن می‌تواند تغییر و جابه‌جائی این اولویت‌ها باشد.

با تکیه و تأکید بر ارزش‌های اصیل اسلامی به تغییر اولویت‌ها می‌پردازد و فتنه‌ها را شکل می‌دهد.

در حال حاضر در فضائی هستیم که همه خود را ولایت‌مدار و انقلابی می‌دانند. اگر قبلاً در بازه زمانی دوم خرداد خیلی از مواضع علنی بود و نقطه جدال مشخص بود، الان احساس می‌شود که در ظاهر حداقل همه اعتراف و اذعان دارند که ما ولایت‌مدار هستیم و حتی طرف مقابل را متهم می‌کنند که شما کمتر ولایتمدارید! به نظر شما این شرایط خوب است یا بد؟

قبل از هر چیز باید بگویم، شرایط جدید مایه مسرّت است، چون نشان می‌دهد با گذشت سه دهه از انقلاب پایه‌های ولایت که رکن رکین انقلاب اسلامی است، محکم‌تر شده است. مخالفین آن هم نمی‌توانند علناً علیه ولایت حرفی بزنند و مشخص می‌شود در درگیری‌های گذشته چه جریان فکری پیروز شده است. از این به بعد هم همین‌طوری خواهد بود. در واقع نفاق دائماً پیچیده‌تر و مشکلات در میان مدعیان بیشتر دیده می‌شود و هیچ‌کس دست از ادعای طرفداری از ولایت برنخواهد داشت. ضمن اینکه حاکی از این است که در آینده در هر منازعه‌ای جریان اصیل ولایت پیروز خواهد شد.

نکته دیگر اینکه، تئوری و تفکر دیگری جایگزین ولایت یا مقابل آن قدرت عرض اندام ندارد که کسی بخواهد زیر چتر آن برود و برضدّ ولایت فعالیت کند. درست است که منافقین از کفار بدترند، ولی وقتی نفاق شدت می‌یابد نشانه این است که حاکمیت ایمان بیشتر شده است. ما باید از این دوران عبور کنیم، نباید به گذشته برگردیم. می‌بایست در آینده در جامعه بحث‌های بیشتری کنیم تا روشن شود ولایت‌مدار حقیقی کیست.

یعنی این شرایط باب نفاق را هم در کشور می‏گشاید؟

بالاخره خاصیت دین همین است. وقتی پیامبر گرامی اسلام دین را در مدینه حاکم کرد، نفاق پدید آمد. از صدر اسلام تاکنون جامعه اسلامی با پدیده نفاق برخورد می‌کرده و هر زمانی که دیانت آن تقویت شده و به‌دلیل اسلامی‌بودن قدرت بیشتری پیدا کرده است، در مقابل آن نفاق هم قدرت بیشتری یافته است.

با این حساب شما خطر نفاق را جدی‌تر می‌دانید؟

اکنون با نفاق مدرن، یعنی با جلوه‌های جدیدی از نفاق مواجهیم. در دوره‌ای به سازمان مجاهدین خلق نفاق گفته می‌شد، ولی در حال حاضر و در آینده با پدیده‌های نوظهوری از نفاق روبه‌رو خواهیم بود که شناسائی و پالایش خواهند شد تا به جامعه به دور از نفاق امام‌زمان(عج) برسد که فرمود: «تذلّ بها النفاق و اهله». به تعبیر دیگری می‌توانیم جریان پالایش را جریان نفاق‌زدائی از جامعه بدانیم. ضمن اینکه پیامبر اکرم می‌فرماید:«فتنه‌های آخرالزمان منافقین را رسوا می‌کند.»

لذا باید آمادگی جامعه را برای هر نوع رفتار و گفتار منافقانه بالا ببریم. نفاق را آن‌قدر سخت نکنیم که در صدر اسلام کسی جز طلحه و زبیر عضو این گروه نشود یا در ابتدای انقلاب جز سازمان مجاهدین خلق کسی متهم به این ارگان نشود. هر چند ما باید در بررسی این مسئله که چه کسانی می‌توانند مصداق نفاق باشند، آداب اسلامی را رعایت کنیم که این کار را مشکل می‌کند. نباید هر کسی را به سهولت متهم کرد، ولی بیش از پیش باید رفتارها و گفتارهای منافقانه را شناخت.

تبیین عنوان نفاق در فضای کنونی قدری برای احزاب سیاسی سخت است.

اساساً راه برخورد با نفاق راه کریمانه و مؤدبانه است و نفاق با سعه‌‌صدر و روشنگری در مبانی و تبیین نوع رفتارهای منافقانه از بین می‌رود، نه با درگیری با شخص منافق. البته وقتی جامعه بصیرت یافت، طبیعتاً با شخص منافق درگیر می‌شود که ایرادی ندارد، ولی در مجموع کار بسیار دشواری است.

چگونه با خط نفاق و اشخاص منافق مقابله کنیم؟ در این راستا چه مفاهیمی را باید مطرح کرد و چه مفاهیمی را مورد نقد و هجمه قرار داد؟

به نظر من باید بیش از هر چیز به شناسائی طرز تفکر منافقانه پرداخت. این اندیشه در بسته‌بندی مخصوصی نیست. موقعی که همه به گروه خاصی می‌اندیشند، قرآن اصرار دارد که طرز تفکر منافقان را بیان کند. ما باید این نوع اندیشه را توضیح دهیم. پس از بیان شاخصه‌های این تفکر، شاخصه‌هایی را در روحیات و رفتارهایشان مطرح کنیم.

اگر ممکن است در این باره مثالی بزنید.

مثلاً قرآن کریم با این مضمون می‌فرماید: «منافقین با قرآن مشکلی ندارند، اما یا رسول‌الله! با اطاعت کردن از تو مشکل دارند.» آنچه گفته شد روحیه‌ای منافقانه است. ضمن اینکه منافقین تمایلاتی به دشمن دارند. می‌گویند ما نباید به دست آنها بهانه بدهیم که به ما ضربه بزنند. در واقع گفتارشان چنین است و در این قضیه نقش اساسی دارند. البته اینکه برای کاهش ضربه‌های دشمن در جامعه کارهایی انجام بدهیم حرف درستی است، اما گاهی اوقات چنانچه قدری در این سخن مبالغه شود، کاملاً می‌توان متوجه شباهت آن با نفاق شد.

آیا می‌توانیم بگوئیم منافقان علاقه زیادی به ژست اعتدال‌گرائی دارند؟

بله. نه‌تنها ژست اعتدال‌گرائی بلکه اعتدال بین حق و باطل، چون اعتدال در مسیر حق درست است. آنها به بهانه اعتدال بین حق و باطل اعتدال پیدا می‌کنند.

که این مورد هم از الزامات اسلام امریکائی است.

دقیقاً همین‌طور است. اسلام امریکائی اسلام ستیز نیست، بلکه اهل گفتگو با دشمن است. اگر بخواهیم مشخصات نفاق را شرح بدهیم، نیازی نیست اسم کسی را ببریم، بلکه همه باید از رفتارهای منافقانه پرهیز کنند. صرفاً معنای نفاق دو چهرگی نیست، خداوند متعال بارها و بارها در قرآن کریم بیان کرده است. نفاق در مواردی به دو چهرگی می‌انجامد. درحالی که تصویری که از نفاق داریم دوروئی است. بعضی‌ها می‌گویند ما که واقعاً دوچهره نیستیم، بلکه آنچه می‌گوئیم دیدگاه ماست. با توجه به آنچه که عرض کردم لازم نیست منافق حتماً دوچهره باشد، بلکه فقط کافی است همین دیدگاه را داشته باشد. برای پاسخ به این سئوال که برای آینده چه باید کرد، یک جمله می‌گویم: «باید پدیده نفاق را شناخت». همین موضوع از کلیدی‌ترین مفاهیم دینی ماست که بر اساس فرمایش رسول‌اعظم(ص) است که فتنه‌های آخرالزمان منافقین را رسوا می‌کند و اصولاً کارکرد پالایش در فتنه‌های آخرالزمان رسوائی نفاق است،‌ از این‌رو هر چه نفاق را بهتر بشناسیم و در هر تحرکی منافقینی را که در آن جریان نقش‌آفرینی می‌کنند زودتر بشناسیم، ‌این تحرکات و فتنه‌ها برای جامعه ما ‌آسیب‌ کمتری در پی خواهد داشت و جامعه با سرعت بیشتری به نتایج مطلوبش خواهد رسید، ضمن اینکه هزینه کمتری هم می‌پردازد.

اگر بخواهیم در این عرصه اثباتی عمل کنیم، یعنی راه مقابل نفاق را نشان بدهیم، آیا می‌توانیم به انقلابی‌گری اشاره کنیم؟

بله. البته انقلابی‌گری با تعبیر حضرت امام، چون بعضی‌ها تعریف‌های دیگری از این عبارت دارند. حتی خود را حفظ‌کننده انقلاب، امام و نظام می‌دانند. درحالی که از فضای اصیل انقلاب فاصله دارند. در واقع انقلابی‌گری به تعبیر حضرت امام چیزی جز اسلام ناب محمدی نیست. یکی از معانی اسلام ناب، یعنی ناب از نفاق است.

مواجهه با نفاق و چالش‏های بعدی انقلاب چه الزاماتی دارد؟

ما باید جامعه‌مان را بسیار بانشاط پیش ببریم. در متن این فتنه‌‌ها نشاط خود و جامعه‌مان را حفظ کنیم و اجازه ندهیم افرادی این فتنه‌ها را در متن جامعه به بحران‌های لاینحلی تبدیل کنند که موجب افسردگی روح مردم شود. واقعیت هم گویای همین مطلب است. اصلاح‌طلبانی که در دوران دولت دوم خرداد بزرگ‌ترین بحران‌ها را برای کشور ایجاد کردند، در سراسر کشور چند نفر بودند؟ وقتی کنار می‌رفتند، فکر می‌کردند چه فاجعه‌ای در کشور رخ می‌دهد، ولی دیدیم آب از آب تکان نخورد و موتور جامعه بهتر و سریع‌تر از گذشته حرکت کرد. ضمن اینکه شاهد این قضیه هستند که همه چیز بدون حضور آنها به‌خوبی و بهتر از گذشته پیش می‌رود.  گاهی اوقات در دلشان می‌گویند ما اشتباه کردیم و این کارها را نکردیم.

پس نباید از این فتنه‌ها ترسید.

نه‌تنها نباید ترسید، بلکه باید با نشاط با آنها برخورد کرد. همان‌طور که دستور پیغمبر اکرم است: «لا تکره الفتنه فی آخرالزمان» از فتنه‌های آخر زمان ناراحت نباشید. فتنه‌های آخر زمان با فتنه‌های صدر اسلام که هر کدام منجر به شهادت یک امام و عقب افتادن پیروزی جامعه ولائی تا قرن‌ها می‌شد، خیلی فرق دارد.

پالایش‌هایی که از آن صحبت کردیم چه نسبتی با ظهور دارد؟

تصورم این است که ما در آخر زمان قرار داریم و نباید هیچ‌گاه قواعد ظهور را فراموش کنیم و باید کاملاً متوجه آنها باشیم.

قواعد ظهور چیستند؟

بعضی از علائم نزدیک بودن ظهور را باید در اخبار ظهور جستجو کرد، اخبار به حوادث خاص اشاره می‌کند، من زیاد به اخبار نزدیک بودن ظهور تأکید نمی‌کنم، ولی برای اطلاع از زمان ظهور باید قواعدی را بشناسیم که طبق آنها ظهور رخ می‌دهد. مثلاً یکی از قواعد آن غربال کردن است. باید قبل از ظهور غربال، شفافیت و تبیین از داخل صورت بگیرد. ضمن اینکه هیچ‌کس ادعائی برای نجات بشر نداشته باشد. وقتی به تک‌تک این قواعد نگاه می‌کنیم باید بشر به بن‌بست رسیده باشد. آنچه را که عرض کردم از قواعد مهم ظهورند. الان می‌بینیم که در این زمینه تا حدودی موفق شده‌اند و هر چه پیشتر می‌رویم، متوجه می‌شویم این قواعد به‌صورت پرصلابت‌تری خود را نشان می‌دهند، پس بر طبق یک محاسبه عقلانی می‌توانیم خود را در آستانه ظهور ببینیم. چرا ائمه علیهم‌السلام این‌قدر درباره علائم ظهور مصادیقی را بیان فرمودند؟ تا در سختی‌های آستانه ظهور از روحیه قوی‌تری برخوردار باشیم و خودمان را در آستانه ظهور ببینیم. اگر اهل‌بیت نمی‌خواستند وقتی در آستانه ظهور هستیم، خود را در آن شرایط ببینیم عاقلانه بود که اشاره‌ای بدان نکنند، چون آنها که از سر تفنن با مردم سخن نمی‌گفتند، به این‌صورت که از روی سرگرمی مردم را جمع کنند و چند جمله‌ای را راجع به آینده به آنها بگویند و این مصادیق از طریق آنها به دست ما رسیده باشد. حتماً حکمتی داشته است و حکمتش هم این است که به ما کمک کند و امید ما را بیفزاید.

در واقع در مسیر پالایش‌ها ظهور به و‌قوع می‌پیوندد، منتها باید درجه بیشتری از تصفیه رخ بدهد که معلوم نیست دقیقاً چه مقدار است تا اینکه ظهور محقق گردد.

نظرات

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...