۹۴/۰۷/۲۹ چاپ ایمیل و پی دی اف

کلیپ تصویری | راز داستان یوسف

متن کلیپ:

باور می‌کنید شما می‌توانید معشوق حضرت ولی‌عصر بشوید؟ راز داستان حضرت یوسف که احسن‌القصص است عشق زلیخا به یوسف نیست. از این عشق‌ها در دنیا زیاد اتفاق می‌افتد. چه‌جور چیزی که این همه تکرار می‌شود احسن‌القصص باشد؟ شما قبول می‌کنید؟ عشقی که معشوق خودش را با اتّهام به زندان انداخت؟

راز داستان حضرت یوسف زندان افتادن و قعر چاه افتادن حضرت یوسف نبود! کم یوسف‌ها در طول تاریخ به زندان نرفته‌اند! کم قعر چاه نیفتاده‌اند! کم قطعه‌قطعه نشده‌اند! او که به پادشاهی هم رسید! راز داستان حضرت یوسف این نبود که یوسف زیبا بود، از آن زیباتر فراوان بوده. رازش این نبود که یوسف گناه نکرد. گناه نکرده‌های در چنین صحنه‌هایی فراوان بودند در طول تاریخ! فراوان!

راز داستان یوسف این بود که یعقوب پیامبری بود، امامِ یوسف بود! اینقدر به خاطر پاکی یوسف عاشق او بود که در دوری‌اش آنقدر گریه کرد که نابینا شد. و اینقدر این پیامبری که اشتباه نمی‌کند در عشق یوسف قوی بود، پیراهن یوسف را به سمت یعقوب حرکت دادند گفت بوی یوسفم می‌آید! و اینقدر این عشق هنوز که هنوز است سر به مهر است که بزرگ‌ترِ او پیراهن او را به چشم گذاشت چشمانش بینا شد. خدای من! یعنی یک امام مأموم خود را اینقدر عاشق می‌شود؟ یوسف باشد چرا نه؟! امامِ شما به شما عشق خواهد ورزید. شما معشوق مولایتان خواهید بود، آنچنان که یعقوب به یوسف عاشق بود.

باور می‌کنید شما می‌توانید معشوق حضرت ولی‌عصر بشوید آقا صبح به عشق شما چشم باز بکند؟ نه. آن عشق فهمیدنی نیست. می‌دانید اصحاب حسین با حسین چه کردند؟ اینها معشوق‌های حسین بودند. سر حبیب بن مظاهر آمد حرفی زد که سرِ علیّ اصغرش زد. خون‌های علی را به آسمان می‌فرستاد صدا زد: «هَوّنٌ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أنَّهُ بِعَینِ الله»؛ خدایا چون تو داری می‌بینی تحمّل می‌کنم. همین حرف را سرِ رفیق خودش حبیب بن مظاهر زد. سر حبیب را روی زانو قرار داد گفت خدایا چون تو می‌بینی من تحمّل می‌کنم.

لحظۀ آخر به حسین گفتند آقا! می‌آیی یا نه؟ ما حاضریم تو را نبریم، تو به شهادت نرسی. در روایت نوشته اگر تو شهید بشوی مقامت بیشتر از این نمی‌شود پیش ما، شهید هم نشوی مقامت کمتر نمی‌شود. پاسخ حسین(ع) این بود: «خدایا من را به شهدا ملحق کن. نمی‌توانم بعد از اینها ادامه بدهم.» عشق مولا به مأموم خودش.

دیدند امیرالمؤمنین دارد گریه می‌کند بین کشته‌ها می‌گردد. گفتند آقا کجا می‌روی؟ فرمود عمّارم را می‌خواهم! عمّارم را می‌خواهم. یعنی یک امام مأموم خود را اینقدر عاشق می‌شود؟! یوسف باشد چرا نه؟!

نظرات

سلام دارم دیوونه میشم از اینکه چراااااااااا خدا رو این همه سال بد شناختممممممممممممم

۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۵ محمد جواد شیرین آبادی..
سلام علیکم...
کلیپ بسیار عالی و تاثیر گذاری بود..
واقعا تحلیل جالب و دقیقی از داستان حضرت یوسف بود..
ممنون . گریه کردن زیباست................................
سوالم اینه که اگر این مطلب درسته پس چرا خدا میخواست که حضرت یعقوب فقط محبت به پروردگار خود داشته باشد
سلام

ممنون 

عالی بود
۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۸:۴۷ مهدی نگهداری
خدا قبول کنه انشاالله
خواهشا کلیپ تصویری بیشتر بذارید تصویری هاتون خیلی کمه ولی بذارید عالی میشه خصوصا با همین کیفیت ازتون ممنونم
سلام
خسته نباشید
این کلیپ بسیار زیبا مربوط به کدام سخنرانی استاد می باشد؟
دمتون گرم

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...