۹۴/۰۶/۱۴ چاپ ایمیل و پی دی اف
در ادامۀ درسنامۀ «تاریخ تحلیلی اسلام» مطرح شد:

پناهیان: پیامبر(ص) می‌خواست مردم را به قله‌ای به‌نام «شعور سیاسی» برساند/ یکی از مهمترین برنامه‌های خدا برای اینکه انسان آمادۀ لقاءالله شود، «سیاسی شدن» است/ ظهور وقتی رخ می‌دهد که اکثر مردم سیاسی باشند/ وقتی همه سیاسی شوند، سلطه‌طلبی و نفاق در عرصۀ سیاست امکان جولان نمی‌یابد/ تا وقتی اکثر مردم سیاسی نباشند، همیشه یک گروه اقلیت بر آنها مسلط می‌شوند

  • زمان: 94/06/12
  • مکان: تهران - هیئت شهدای گمنام
  • انعکاس در:
  • پی دی اف: A5 | A4
  • پیامک خبری: اینجا
  • اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
  • صوت: دانلود | بشنوید
  • کلیپ صوتی: پیشنهاد دهید
عرصۀ سیاسی یعنی عرصۀ اندیشیدن دربارۀ جهان و پیچیدگی‌های بسیار بزرگ عالم. وقتی شما این عرصه را طی نکنید، بزرگ نمی‌شوید و وقتی بزرگ نشوید، لایق ملاقات خدای بزرگ نمی‌شوید. منتها اکثر مردم دنیا سیاسی نیستند و حوصلۀ سیاسی بودن را ندارند. و وقتی اکثر مردم سیاسی نباشند، همیشه یک گروه اقلیت بر آنها مسلط می‌شوند.

حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در ادامۀ درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام که در جلسات هفتگی هیات شهدای گمنام ارائه می‌شود، پس از بررسی دوران دعوت و دوران هجرت رسول خدا(ع)، به بررسی و تحلیل دوران حکومت پرداخته است. در این جلسه به جایگاه رشد سیاسی مردم و علت اهمیت آن از منظر رسول خدا(ص) پرداخته شده است. در ادامه فرازهایی از این سخنرانی را می‌خوانید:

نفسِ انجام کار خوب به تنهایی ملاک نیست/ انسان با انجام کارهای خوب، قرار است لیاقت لقاء الله پیدا کند  

  • آموزش‌هایی که در پادگان‌ها به سربازها داده می‌شود همیشه مستقیماً آموزش‌های نظامی نیستند بلکه برخی از آموزش‌ها مانند «رژه رفتن» یا «فعالیت‌های ورزشی» نیز هست که مستقیماً ربطی به نظامی‌گری ندارد-یا لااقل مستقیم ربط آن را نمی‌توان فهمید- اما این آموزش‌ها طی یک فرآیندهای پیچیده‌ای برای نظامی‌گری و آن لحظۀ جنگ به‌درد می‌خورند و سرباز را برای جنگ آماده می‌کنند.
  • در پادگان‌ها یک آموزش‌هایی هست که معمولاً سربازها می‌گویند: «ما نمی‌دانیم این آموزش‌ها چه ربطی به جنگ دارد؟» بنده می‌خواهم این وضعیت را با وضعیت «کمال انسان» تشبیه کنم. به ما گفته‌اند در دنیا کارهای خوبی انجام دهیم، ولی ما غالباً ربط این کارهای خوب را با کمال خود نمی‌دانیم.
  • همان‌طور که انسان موجود پیچیده‌ای است کمال انسان هم مسألۀ پیچیده‌ای است و به این سادگی نیست که مثلاً بگوییم کمال به این است که «دروغ نگویید، دزدی نکنید، مهربان باشید و...» خودِ این ویژگی‌ها آن نقطۀ نهایی کمال انسان نیست. ما در پیچیدگی‌های دروغ نگفتن، یا کار خوب انجام دادن، بناست که به یک «جایی» برسیم که آن‌جا را کسی به این سادگی نتوانسته است توضیح دهد. آن جایی که انسان به آن خواهد رسید، جایی است که انسان را لایق «ملاقات خدا» می‌کند. یعنی در ذات و ماهیت انسان یک تحولاتی ایجاد خواهد کرد و یک سعۀ وجودی به انسان می‌دهد تا لیاقت لقاء الله را پیدا کند. چون انسان باید یک تناسب و ظرفیتی برای ملاقات خدا پیدا کند.
  • نفس انجام کارهای خوب یا ترک کارهای بد ملاک نیست، بلکه آن چیزی در به دنبال اینها برای انسان حاصل می‌شود، ملاک است. به عنوان مثال، دروغ نگفتن اثری دارد که آن اثر برای ما اهمیت دارد. کمااینکه شما گاهی اوقات دروغ نمی‌گویید ولی چون در این کار، نیّت درستی ندارید، آن اثر و فایدۀ مطلوب را ندارد.
  • سرباز بعد از آموزش‌های پادگان، در نهایت قرار است آمادگی و توانایی جنگیدن داشته باشد، و لذا باید یک ورزیدگی جسمی و یک اطاعت‌پذیری از فرمانده و یک‌سری مهارت‌هایی کسب کند تا در میدان جنگ درست عمل کند. ما لوازم میدان جنگ را می‌توانیم درک کنیم اما هیچ‌کدام از ما به قیامت نرفته‌ایم که ببینیم انسان برای ملاقات خدا، دقیقاً چه مختصاتی باید داشته باشد؟ در قیامت باطن انسان‌ها و سرّ آدم‌ها آشکار می‌شود(یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ؛ طارق/9) و متوجه می‌شویم آن کارهایی که انسان‌ها در دنیا انجام داد‌ه‌اند، چگونه به‌درد لقاء الله می‌خورَد؟ اما در اینجا مسأله خیلی پیچیده است. و توضیح دادن وضعیت کمال انسان خیلی سخت است.

ما در پادگان دنیا آموزش‌هایی می‌بینیم تا برای لقاء الله تربیت شویم/ازدواج چه ارتباطی با لقاءالله دارد؟

  • ما در پادگان دنیا داریم یک آموزش‌هایی می‌بینیم که بعداً به یک جایی برویم که در آنجا محل «لقاء الله» هست و ما باید خودمان را برای آنجا تربیت کنیم. خداوند در این پادگان دنیا شرایطی را برای ما رقم می‌زند که بتوانیم خودمان را برای آنجا تربیت کنیم.
  • مثلاً در این حیات دنیا، خانم‌ها باید با مردانی ازدواج کنند که بالاخره از نظر آنها این مرد-حداقل از جهت ویژگی‌های ذاتی که طبیعت مرد دارد -یک ایراداتی دارند و هر کاری هم می‌کنند این آقایان درست‌شدنی نیستند و در نهایت هم مجبور هستند که تحمل کنند. از سوی دیگر، آقایان هم باید با خانم‌هایی ازدواج کنند که از نظر آنها این خانم-از جهت ویژگی‌های ذاتی که طبیعت زن است-یک اشکالاتی دارد و معمولاً قابل تغییر نیست و لذا باید تحمل کنند. حالا این وضعیت-برای خانم‌ها یا آقایان- چه حُسنی برای آمادگی جهت لقاء الله دارد؟ اصلاً این تحمل کردن چه تأثیری در آمادگی انسان برای لقاء الله دارد؟ در حالی که این خانم یا آقا می‌توانستند یک عمر بنشینند و عبادت کنند تا آمادۀ لقاء الله شوند. اصلاً این ازدواج و زندگی، چه ربطی به لقاء الله دارد؟ ازدواج با همۀ شیرینی‌ها و مشکلاتش در واقع دارد انسان را برای لقاء الله آماده می‌کند اما فهمیدن ارتباط بین آن با لقاء الله پیچیده است.
  • خیلی‌ها در مسائل و مشکلات پس از ازدواج گیر می‌کنند و مثلاً می‌گویند: «من اگر این شوهر یا این زن را نداشتم بندۀ خوبی برای خدا می‌شدم!» یا می‌گویند: «من اگر این شرایط را نداشتم و آن شرایط را داشتم، بندۀ خوبی می‌شدم!» در حالی که اصلاً موضوع سرِ همین مقدراتی است که خدا برای او قرار داده، تا انسان با این مقدرات برای لقاء الله آماده شود.
  • این‌قبیل سختی‌ها در متن زندگی انسان تعبیه شده است. مثلاً وقتی می‌خواهی یک لقمه نان بخوری، باید کلی تلاش کنی و زحمت بکشی. در حالی که برای خداوند کاری نداشت که تأمین غذای انسان را خیلی راحت‌تر قرار دهد اما خداوند طوری طراحی کرده است که برای یک لقمه نان باید کلی زحمت بکشیم. همۀ اینها در واقع دارد انسان را برای لقاء الله آماده می‌کند. کمااینکه خداوند می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه»(انشقاق/6)

خدا ما را خلق نکرده که صرفاً «خوب باشیم» و دستورات خدا را انجام دهیم

  • امور عالم را ساده تلقی نکنید. مثلاً این‌طور تحلیل نکنید که «خدا می‌خواسته ما آدم‌های خوبی بشویم لذا یک‌سری کارهای خوب را برای ما تعریف کرده است که انجام دهیم» درستش این است که بگوییم: «خدا این کارهای خوب را برای ما تعریف کرده است تا ما در این کارها برای لقاء الله آمادگی پیدا کنیم» البته معلوم است کارهایی که خدا در پادگان دنیا برای آموزش ما طراحی کرده است هیچ‌وقت یک کار زشت و بد نیستند. معلوم است که هر کاری که خدا برای ما پیشنهاد کرده است همه کارهای خوبی هستند و هر کدام فی‌نفسه یک خوبی‌‌ای دارند اما خدا به‌خاطر این «خوبی‌های فی‌نفسه» ما را خلق نکرده است. یعنی خدا ما را خلق نکرده است که صرفاً «خوب باشیم» و بعد هم بمیریم و در آخرت هم ما را به بهشت ببرد و پاداش بدهد.
  • دستورات خداوند یک زیبایی‌های دارد ولی ما فقط برای این خلق نشده‌ایم که این دستورات زیبا را انجام دهیم، بلکه ما خلق شده‌ایم که این دستورات را انجام دهیم تا برای یک چیزی آماده شویم که دقیق نمی‌دانیم که چیست؟ ولی اجمالاً می‌دانیم که همان لقاءالله است.

یکی از مهمترین برنامه‌های خدا برای اینکه انسان آمادۀ لقاءالله شود، «سیاسی شدن» است/ سیاسی شدن جزء فرآیند پرورش ما برای لقاء الله است

  • بعد از مقدمۀ فوق، حالا می‌خواهیم به یکی از مهمترین برنامه‌های پادگان حیات برای پرورش انسان اشاره کنیم. یکی از مهمترین برنامه‌ها برای آماده شدن انسان جهت رسیدن به ملاقات خدا که سخت‌ترین مرحلۀ آموزش او نیز محسوب می‌شود «سیاسی شدن» است. البته انسان خیلی باید از نادانی فاصله گرفته باشد و خیلی باید نورانی و معنوی شده باشد تا این برنامه را درک کند و در خودش درج کند.
  • سیاسی شدن جزئی از برنامۀ این پادگان حیات بشر در این دنیا است. این «سیاسی شدن» جزء فرآیند پرورش ما برای لقاء الله است. پیامبر اکرم(ص) هرچه در این زمینه تلاش کرد، در نهایت-بعد از پیامبر(ص)- چهار نفر بیشتر باقی نماندند که به آن شعور بالای دینی برسند.(فَقَالَ عَلِیٌّ ع إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص غَیْرَ أَرْبَعَة؛ رجال کشی/11 و اختصاص مفید/6 و سلیم بن قیس/2/598)
  • منظورمان از شعور بالا، شعور سیاسی نیست بلکه منظور همان شعور دینی است؛ چرا که سیاست ما عین دیانت ماست. پس کسی که شعور سیاسی ندارد یعنی شعور دینی ندارد. چون هنوز نفهمیده است از او چه می‌خواهند. خداوند که فقط از ما نماز و عبادت نمی‌خواهد، و الا ابلیس هم این کارها را انجام می‌داد.
  • اینکه بین لقاء الله و درک سیاسی پیدا کردن، چه رابطه‌ای وجود دارد، نیاز به بحث مفصلی دارد که اینجا مجال آن نیست، و شما خودتان می‌توانید دربارۀ این مسأله فکر کنید.

پیامبر(ص) می‌خواست مردم را به قله‌ای به‌نام «شعور سیاسی» برساند/ در نهایت فقط 4 نفر به این قله رسیدند

  • پیامبر اکرم(ص) در تاریخ اسلام شروع کردند به تربیت کردن مردم، و راحت‌ترین بخش تربیت آنها در این بود که مردم را قانون‌مند کنند. البته مردم آنجا آن‌قدر هم بی‌قانون و بی‌تمدن نبودند و این برای کسانی که تاریخ را مطالعه کرده‌اند امری روشن است. راحت‌ترین کار پیامبر(ص) این بود که مردم را به کارهای خوبی مثل نماز خواندن، دروغ نگفتن و ... دعوت کند.
  • باید دید پیامبر اسلام(ص) با آن عظمتی که 124هزار پیغمبر در واقع مقدمۀ ظهور ایشان بوده‌اند، می‌خواهد مردم را به کدام قله برساند؟ می‌توان گفت که این قله، همان شعور سیاسی است و الا بقیۀ مسائل از این راحت‌تر است. آیا پیامبر اکرم(ص) توانست مردم را به آن قله برساند؟ در پاسخ باید گفت که فقط چهار نفر رسیدند.

قلۀ دیانت چه بود که امت به آن نرسیده بودند؟ شعور سیاسی بالا

  • کدام بخش اسلام در زمان پیامبر(ص) تحقق پیدا کرد و کدام بخش تحقق پیدا نکرد؟ مسألۀ نماز، روزه، زکات، جهاد، شهادت و... حل شد و جامعۀ آن موقع در این زمینه‌ها مشکلی نداشتند. پس چه چیزی حلّ نشد؟ آیا آن چیزی که حل نشد، همان عالی‌ترین رتبۀ دیانت نیست؟ نمی‌شود گفت که عالی‌ترین رتبۀ دیانت به‌دست آمده بود و فقط یک مشکل فرعی باقی مانده بود! نمی‌شود که آنها به قلۀ دیانت رسیده باشند ولی کوهپایه‌ها را فتح نکرده باشند!
  • قلۀ دیانت چه بود که امت به آن نرسیده بودند؟ این قله چه بود که اگر پیامبر اکرم(ص) آن را ابلاغ نمی‌کرد، انگار هیچ کاری انجام نداده بود «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه»(مائده/67) آن در واقع یک «شعور سیاسی فوق‌العاده بالا و پیچیده» بود که امت به آن نرسیده بودند.

برنامۀ تربیتی باید پایه‌های شخصیتی کودک را طوری درست کند که خودش بعداً خود به خود دیندار شود

  • این بحث را در همین نقطه نگه دارید. حالا می‌خواهیم بحث دیگری را مطرح کنیم و دوباره به همین نقطه برسیم. بنده دربارۀ مسائل تربیتی معتقدم که برنامۀ تربیتی باید پایه‌های شخصیتی کودک را طوری درست کند که او خود به خود بعداً دیندار بشود. ما در مهد کودک و بعد از آن در هفت سال اول تربیت، تقریباً زیاد نیاز نداریم «تعلیمات دینی» بدهیم و اگر هم اصلاً تعلیمات دینی ندادیم، اشکالی ندارد. اسلامی بودن مدرسه به این تعلیمات نیست.
  • کافی است که بچه را تمرین بدهیم که تفکر منطقی داشته باشد و خلاقیت را دوست داشته باشد و چند مفهوم انسانی دیگر را در او تقویت کنیم. در این‌صورت این بچه خود به خود «نمازشب‌خوان» هم خواهد شد و نیازی نیست به او تعلیمات دینی بدهید. مثلاً لازمۀ خلاقیت این است که انسان از دیگران تقلید نکند و از تشویق و تنبیه رها باشد. چنین انسانی، عبد خدا خواهد شد. چون عبد خدا کسی است که «لااله الا الله» را واقعاً باور دارد.

اگر مقدمات شخصیتیِ دیانت در کسی آماده باشد، دینداری برای او آسان است/شیوۀ اصلاح ریشه‌های شخصیتی در مهدکودک

  • اگر مقدمات شخصیتیِ معنویت و دیانت در یک کسی آماده باشد، دینداری برای او آسان خواهد بود. مثلاً در بحث ولایت‌پذیری اگر کسی نظام تسخیری را بپذیرد، برای ولایت‌پذیری آماده می‌شود و لازم نیست به زور او را متقاعد به ولایت‌پذیری کنید.
  • از همان مهد کودک باید چه‌کار کنیم تا بچه‌های ما ولایت‌پذیر شوند؟ اول باید ریشه‌های شخصیتی او را درست کنیم. مثلاً یک بازی برای او طراحی کنیم که در جریان آن بازی، بچه بتواند تفاوت‌های خودش را با دیگران، بشناسد و بپذیرد و بفهمد که «تو این امتیاز را داری و او هم فلان امتیاز را دارد» این را از دوران کودکی برای او جا بیندازیم که تفاوت‌ها را بشناسد و درک کند. همه را هم «یکسان‌سازی» نکنیم!
  • نظام‌های تعلیم و تربیت معمولاً می‌خواهند همه را «یکسان» کند و نام آن را هم عدالت می‌گذارند(عدالت را به‌جای مساوات می‌گیرند) در حالی که خیلی اوقات این عدالت نیست، بلکه توهم عدالت یا تفسیر غلط از عدالت است. مثلاً تنبیه و تشویق دربارۀ افراد مختلف، لزوماً نباید به «مساوات» صورت گیرد، بلکه گاهی لازم است مثلاً یک کسی را با سه تا غیبت اخراج کنید و دیگری را با ده جلسه غیبت هم اخراج نکنید.
  • نظام تسخیری یعنی اینکه «یک چیزی را من بلد هستم و تو بلد نیستی و یک چیزی را تو بلد هستی و من بلد نیستم» من در آن زمینه‌ای که شما بلد هستی باید تواضع کنم و بالعکس. این را باید خیلی تمرین کنیم. آدم‌هایی که این وضعیت را خیلی راحت می‌پذیرند این تبعیض خداوند در برتری دادن بعضی بر بعضی را راحت می‌توانند بپذیرند. اما مشکل این است که خیلی‌ها نمی‌توانند این مسأله را بپذیرند. مثلاً خیلی‌ها نمی‌توانند برتری یک آدمی مثل خودشان که یک حرفه‌ای(مثل تعمیر کولر یا سیم‌کشی برق) را بلد است، بپذیرند.
  • گاهی اوقات خداوند برخی آدم‌حسابی‌های بزرگ را محتاج افراد کوچک می‌کند. مثلاً حضرت سلیمان(ع) محتاج یک هدهد می‌شود که بیاید و به او یک خبری را بدهد که او نمی‌دانسته است. خداوند با کسی شوخی ندارد و گاهی آدم‌ها را به دیگران محتاج می‌کند.
  • کسی که نظام تسخیری را نپذیرفته، چطور می‌خواهد ولایت‌پذیر شود؟! در حالی که او پایۀ شخصیتی لازم برای ولایت‌پذیری را ندارد.

یکی از مهمترین پایه‌های شخصیتی ما در «شعور سیاسی» درست می‌شود/ اکثر آدم‌ها در طول تاریخ حوصلۀ «سیاسی بودن» نداشته‌اند

  • خلاصه اینکه پایۀ شخصیتی دیانت باید  آماده شود، پایۀ شخصیتی لیاقت برای ملاقات خدا باید آماده شود و یکی از مهمترین پایه‌های شخصیتی ما در شعور سیاسی درست می‌شود. پس سعی کنید آدم‌های سیاسی‌ای باشید و از درک و بصیرت و شعور سیاسی بالایی برخوردار باشید.
  • خیلی از مردم حوصلۀ سیاسی بودن ندارند و اصلاً حال ندارند دربارۀ مسائل سیاسی فکر کنند! اکثر آدم‌ها در طول تاریخ در جوامع بشری، حوصلۀ سیاسی بودن نداشته‌اند. همین الان در مغرب‌زمین، آد‌م‌ها وقتی هم که خیلی سیاسی می‌شوند، حداکثرش این است که می‌گویند: «این رییس جمهور می‌خواهد چه‌کار کند؟ آیا می‌خواهد مالیات مرا زیاد کند یا کم کند؟ اگر می‌خواهد مالیات مرا زیاد کند من به او رأی نمی‌دهم!» یعنی به بقیۀ مسائل دیگر کاری ندارند؛ همچنان‌که بسیاری از کاسب‌ها با «اقتصاد کلان» کاری ندارند. اقتصاد کلان معادلات پیچیده‌ای دارد که بعضاً خیلی با اقتصاد خُرد فرق می‌کند اما بسیار مهم و تأثیرگذار است.

ظهور وقتی رخ می‌دهد که اکثریت مردم سیاسی باشند/ وقتی همه سیاسی شدند، دیگر هیچ نفاقی در عرصۀ سیاست، امکان جولان نمی‌یابد

  • سیاست‌های کلان خیلی پیچیده است و خداوند یکی از وظایف ما را این قرار داده است که به شعور سیاسی برسیم. منتها اکثر انسان‌ها حوصلۀ سیاسی بودن ندارند و به‌همین دلیل در تمام طول تاریخ، یک گروه کوچک-به بهانه‌های مختلف- در نظام‌های دیکتاتوری یا دموکراتیک، بر اکثریت مردم حکومت کرده‌اند. ظهور حضرت نیز وقتی رخ می‌دهد که اکثریت مردم سیاسی باشند و وقتی که ظهور رخ داد، همه سیاسی‌تر می‌شوند.
  • وقتی حضرت مهدی(عج) بر سر مردم دست می‌کشد و عقل آنها را رشد می‌دهد(کافی/1/25)، یکی از مهمترین وجوه این عقل «عقلانیت سیاسی» است. یعنی همۀ مردم سیاسی می‌شوند و شعور سیاسی پیدا می‌کنند، و وقتی همه سیاسی شدند، دیگر هیچ نفاقی در عرصۀ سیاست، امکان جولان پیدا نمی‌کند. چون مردم از فلتات لسان یک آدم سیاسی تشخیص می‌دهند که او یک جای کارش ایراد دارد. مردم راحت می‌توانند سخنان یک سیاستمدار را تشخیص دهند و مثلاً بفهمند که او دارد وزن یک موضوعی را زیادتر از حدّ نشان می‌دهد.

تا وقتی اکثر مردم سیاسی نباشند، همیشه یک گروه اقلیت بر آنها مسلط می‌شوند

  • اگر مردم به اوج شعور سیاسی رسیده باشند، وقتی یک سیاستمدار سخن می‌گوید، همه می‌فهمند که او چقدر دارد نفسانی صحبت می‌کند، و از سخنانش چه هدف و منظوری را دنبال می‌کند؟ تا وقتی مردم این‌طوری نباشند، به اوج شعور دینی خود نرسیده‌اند.  پیامبر(ص) هم می‌خواست آدم‌ها را به اینجا برساند، نه اینکه بروند در پستوی خانه‌ها و فقط نماز بخوانند! البته رسیدن به این نقطه(رسیدن به شعور سیاسی) هم برای این است که به آن نقطۀ اصلی برسیم و-برای لقاء الله- آمادگی و ظرفیت پیدا کنیم.

تا وقتی عرصۀ اندیشۀ سیاسی را طی نکنید، لایق ملاقات خدای بزرگ نمی‌شوید

  • عرصۀ سیاسی یعنی عرصۀ اندیشیدن دربارۀ جهان و پیچیدگی‌های بسیار بزرگ عالم. وقتی شما این عرصه را طی نکنید، بزرگ نمی‌شوید و وقتی بزرگ نشوید، لایق ملاقات خدای بزرگ نمی‌شوید. منتها اکثر مردم دنیا سیاسی نیستند. و وقتی اکثر مردم سیاسی نباشند، همیشه یک گروه اقلیت بر آنها مسلط می‌شوند.

چرا انگلستان کوچک توانسته‌ بر خیلی از جوامع تسلط پیدا کند؟

  • شما می‌دانید سرزمین انگلستان چقدر مساحت دارد؟ شاید مساحت آن فقط در حدّ یکی از استان‌های ما باشد. اما چرا آنها توانسته‌اند بر کشورهای دیگر جهان تسلط پیدا کنند؟ مگر آنها چقدر ارتش و نیروهای مسلح داشته‌اند؟ واقعش این است که آنها به‌‌خاطر داشتن یک مهارت ساده توانسته‌اند خیلی از کشورها را اداره کنند و مسلط شوند. این مهارت ساده که می‌گوید: «در هر جامعه‌ای اگر دمِ چند نفر کلیدی را ببینید، می‌توانید بقیۀ مردم آن جامعه را اداره کنید، چون اکثر مردم حوصلۀ سیاسی بودن ندارند.»
  • اینکه «اکثر مردم سیاسی نیستند» به مستکبران عالم فرصت داده است که بر آنها تسلط پیدا کنند. حالا این بحث چه ربطی به رسالت پیامبران دارد؟

امام صادق(ع): اگر از کسی در معصیت خدا اطاعت کنی او را بندگی کرده‌ای/ مسألۀ اصلی بت‌پرستی نیست، «اطاعت رجال» است

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: «کسی که یک کسی(یک آدم دیگر) را در معصیت خدا اطاعت کند، او را بندگی کرده است؛ مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِی مَعْصِیَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»(کافی/2/398) برخی در اینجا می‌گویند: «ما که او را بندگی نکرده‌ایم! فقد به او گفتیم «چشم» تا شرّش کم شود!» در حالی که مسأله به این سادگی نیست. وقتی که در گناه کردن، به کسی چشم بگوییم در واقع عبد او شده‌ایم و او ارباب ما شده است. لذا مسألۀ اصلی ما مسلمانان، بت(بت‌پرستی) نیست، بلکه مسألۀ اصلی ما «اطاعت رجال» است.
  • امام صادق(ع) دربارۀ این آیۀ قرآن: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَ...»(مریم/81) می‌فرماید: اینها باید از عبادت الهه‌‌های غیر از خدا تبرّی بجویند و بعد حضرت می‌فرماید: عبادت یعنی اینکه از آدم‌ها اطاعت کنید (أَیْ یَکُونُونَ هَؤُلَاءِ- الَّذِینَ اتَّخَذُوهُمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ ضِدّاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَتَبَرَّءُونَ مِنْهُمْ وَ مِنْ عِبَادَتِهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ هِیَ السُّجُودَ وَ لَا الرُّکُوعَ- وَ إِنَّمَا هِیَ طَاعَةُ الرِّجَالِ، مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَه ؛ تفسیر قمی/2/55)

اوج بعثت انبیاء هم سیاسی شدن بود

  • عمر بن حنظله می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: دو نفر از خودمان راجع بوام یا میراثى نزاع دارند و نزد سلطان و قاضیان وقت بمحاکمه میروند، این عمل جایز است؟ فرمود: کسى که در موضوعى حق یا باطل نزد آنها بمحاکمه رود چنانست که نزد طغیانگر بمحاکمه رفته باشد و آنچه طغیانگر برایش حکم کند اگر چه حق مسلم او باشد چنان است که مال حرامى را میگیرد زیرا آن را بحکم طغیانگر گرفته است در صورتى که خدا امر فرموده است باو کافر باشند خداى تعالى فرماید: میخواهند بطغیانگر محاکمه برند در صورتى که مأمور بودند باو کافر شوند. عرض کردم: پس چه کنند؟ فرمود: ..(عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَیْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَیْنٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکَمَا إِلَى السُّلْطَانِ وَ إِلَى الْقُضَاةِ أَ یَحِلُّ ذَلِکَ قَالَ مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ وَ مَا یَحْکُمُ لَهُ فَإِنَّمَا یَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکْمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یُکْفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ‏ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِه(نساء/60) قُلْتُ: فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ قَال: ...؛ کافی/1/67)
  • حضرت امام(ره) می‌فرمود: اگر آمریکا «لا اله الّا اللَّه» هم بگوید ما قبول نداریم(بر فرض که امریکا یک طرح صد در صد اسلامى- انسانى بدهد، ما باور نمى‏کنیم که آنها به نفع صلح و منافع ما گامى بردارند. اگر امریکا و اسرائیل «لا اله الّا اللَّه» بگویند، ما قبول نداریم؛ صحیفۀ امام/ج15/ص339)
  • قبول کنید که ما را خیلی غیرسیاسی بار آورده‌اند! ما به‌طرز مشمئزکننده‌ای اخلاقی و معنویِ غیرسیاسی شده‌ایم و نسبت به تعیین‌کننده‌ترین و پیچیده‌ترین عرصۀ موثر در سرنوشت و آیندۀ خود و انسان‌های دیگر بی‌تفاوتیم؛ در حالی که امام(ره) فرمود: «و اللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفى کرده‏اند.»(صحیفه امام/ج‏1/ص270) و در جای دیگری فرمود: «اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد»(صحیفه امام/ج‏6/ص 467)
  • اوج بعثت انبیاء هم سیاسی شدن بود. اما کدام تعلیمات ما بعد از 35سال از انقلاب، این سخنان را درست برای بچه‌ها توضیح می‌دهند؟! نتیجۀ این کوتاهی ما هم در نهایت تأخیر در ظهور حضرت خواهد شد.

نظرات

خیلی جالب بود شما مکارم الاخلاق را به سایت معنا کردید!؟؟؟؟ در حالی که در روایات به اخلاق های بلند مانند عفو در هنگام قدرت و بخشش در هنگام تنگدستی تعبیر شده است
پاسخ:
با سلام و تشکر،
عفو در هنگام قدرت اخلاق است و انسان با وجدان و بدون پیامبران هم این را می فهمند.
بالاترین قله های اخلاق همان بالاترین قلۀ دین یعنی درک و پذیرش و همراهی با ولایت است، و شعور سیاسی هم در اوج لوازم ولایت پذیری و همراهی با ولایت است.
با کمی دقت روشن می شود..

۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۴ فدایی پسر زهرا (س)....
باسلام
خدا قوت خدمت دوستان در موسسه عصر بیان معنوی که زحمت نشر آثار استاد رو می کشند...
یه سوال...
چرا هر چی می گردم جز تعداد اندکی از درسنامه های (متن) تاریخ تحلیلی استاد رو پیدا نمی کنم؟
پاسخ:
با سلام و تشکر،
تنظیم نشده اند.
اگر نشانه های ظهور را جدی میگرفتیم مطمئنا تا الان امام آمده بودند. اون چیزی که اهمیت داره جدیت و تلاش ما در جهت ظهوره. بدیهی است:ممکنه نشانه ظهور کاملا درست باشه ولی ظهور عقب بیفته.
مثل زمانی که ما چیزی را از درگاه خدا میخواهیم و خداوند قراره در زمان مشخصی به ما عطا کنه ولی چون خودمون قدمی در جهت مخالف رسیدن به خواسته مون برداریم عملا دور میشیم. مقصر خودمونیم
جناب مالک معلومه دل پری از امثال استاد پناهیان و تفکر انقلابی استاد پناهیان و امثال ایشان داری!!!!! مرگ در کمین ماست. مرگ و قبر را فراموش نکن. مرگ نزدیک است!!!!!!

سلام این جوابی ست به جناب مالک 

عزیزم ، بنده طلبه هستم و سالها در افکار ایشان غور کردم نهال فکر دینی ایشان که الان تبدیل به یک درخت تنومند بعد از سی سال شده است آبشخورش مبانی فکری امام ره و مقام معظم رهبری هست که آنهم ریشه در سنت و وحی و عقل دارد

شما به گونه ایی صحبت می کنید که انگار ایشان اولین نفرند که رابطه عمیق سیاست و دیانت سخن می گویند شما زمان معاویه بودید چه می گفتید ؟!!!

مبانی فکری ایشان از قلب سلیم  ایشان هست که امیرالمومنین فرمود از قلب سلیم جز معنای درست بر نمی آید

اما اینکه گفتید ایشان کلی گویی می کنند اتفاقا خیلی ها بلد نیستند نگاه کلی و کلان به موضوعات کنند بیشتر از جلوی پایشان را نمی بینند کلی نگری و کلی گویی همیشه نه تنها بد نیست بلکه گاهی واجب است . قرآن هم کلی گویی می کند این روش قرآنی است تعیین مصداق با شماست با عقل شریفی که اگر تعطیلش نکرده باشید فعالش کنید .

اما گفتید شبهه ایی برایتان پدید آمده با کلی گویی : به نظر بنده این دسته شبهه ات برای کسی پدید می آید که قلب مریض و غرض ورز دارد وگرنه موافق و مخالف ایشان اعتراف دارند که ایشان بنا ندارد چیزی را تحمیل کند بدون دلیل بلکه دعوت ایشان همیشه بر مبنای تفکر بوده است

اما اینکه اخلاق را مقابل سیاسات عَلَم کردید مگر می شود بینات آیات قرآن که هدف از ارسال رسول را اقامه قسط بین مردم می داند با روایتی که از اهل سنت به ما رسید و از نظر متخصصین حدیث با اشکالات سندی مواجهه هست کنار بگذارید . از کی تا به حال گوهر دین اخلاق شد پس این همه روایت که می فرماید ولایت ولایت چه می شود تواترات دینی نسبت به ولایت را هم ندیده گرفتید و کسی شک ندارد که از شون ولایت حاکمیت هست و اصلا ولایت حضرت امیر فرمود سلیم ) حضرت امیر : ما الولایه الا الاماره علی الامه حضرت در تفسر ولایت فرمودند یعنی حاکمیت ،  از کی ولایت شده عرضیات و اخلاق ذاتیات ؟!!!

اما اینکه گفتید جامعه از نظر اخلاقی افول کرده این را از کجا و بر چه اساسی می گویید؟  ای کاش یه بار اعتکاف تشریف می بردید می دیدید که چند درصد آنها جوانان هستند این کاش یه بار پیاده روی اربعین می آمدید بعد می گفتید از نظر اخلاقی جامعه افول کرده با این همه هجمه فرهنگی و ضد مذهب معجزه هست این درصد از اخلاق در جامعه ما .

نشان می ده رای شما صائب نیست به چند دلیل

1-      گوهر دین را اخلاق گرفتید نه ولایت

2-      روش قرآنی کلی گویی را تخطئه می کنید پس معلوم می شود دین شناس نیستید

3-      این همه معنویت در جامعه را نادیده می گیرید و از افول اخلاقی جامعه حرف می زنید پس معلوم می شود جامعه شناس نیستید 

 در پاسخ مالک
ای مالک علی را دریاب
۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۱ از مالک به مالک
 جناب مالک پیشنهاد می کنم خودتان را به مالک اشتر برسانید وتمام اعتقادات و اخلاقیات خودتان را با مالک بسنجید جناب مالک تا مالک را به شهادت نرسانیده اند عجله کن که خیلی دیر است.
ویا اگر به مالک خودتو نرساندی حداقل به حربن ریاحی برسان که نجات شما در این است
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۳۷ به برادر مالک
نگران حرف های خود باشیم...پاستاد ناهیان اگر نگران حرف ها و تحلیل هایش نباشد!!! خدا نگهبان ذهن و دل مومنانش هست... دوست دارم از استاد پناهیان بدت بیاد اما از حق نه...من و تو که فکر میکنیم درباره ی دیگران حتما ...طوبی لمن شغله عیبه...رو نخوانده ایم..استاد پناهیان که خدا نگهدارش باشد...تکلیفش را انجام میدهد...شما و بنده هم دنبال تکلیفمان باشیم...
موفق باشید
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
در پاسخ به مالک:
کافی است یک نگاه واقع بینانه به ظهور و حکومت مهدوی بیندازیم تا همه از نادانی و گمراهی نجات پیدا کنیم تا کسانی مانند شما نتوانندحرف ها و ادعاهای پوچ خود را میان مردم تسری دهند.
(از وقتی وارد جمع های مذهبی شده ام باید بگویم **** ******* ** ** ***** *** *** *** ***** ******


در پاسخ به دوست عزیزمان مالک:

1. چرا فکر می کنید که فقط شما هستید که در تفکرات جناب پناهیان غور کرده اید و به این نتایج رسیده اید؟ همه ی کسانی که ایشان و فرمایشاتشون رو دنبال می کنند مطمئن باشید در جهان فکری و البته دلی ایشان غور کرده اند و سالهاست که دارند این کار رو می کنند. پس از "خود معیاری" بپرهیزید. شما می تونید بگید که من با رجوع به درون خودم نمی تونم این حرفها رو قبول کنم. ولی حق ندارید نظر خودتون رو به عنوان معیار برای همه مطرح کنید و به بقیه توهین کنید. طوری که انگار هیچکس تا به حال قبل از شما در سخنان ایشون غور نکرده تا حقایق را بفهمد ! یعنی مثلا امثال بنده که اتفاقا از قشر تحصیل کرده ی دانشگاهی این مملکت هستم فقط رفتیم و چشم و گوش بسته هر چیزی که به ما گفته اند رو پذیرفتیم. پس تقوا رو در کلام خودتون رعایت کنید.

2. ایشان هیچوقت تا اونجایی که من چند ساله که دارم فرمایشاتشون رو دنبال می کنم به کلی گویی بسنده نکرده اند مگر در اواخر بحث هایی که مثلا قرار بوده مبحثی رو در سی شب جمع کنن ولی اونقدر اتفاقا وارد مصداق ها و جزئیات شده اند در آن سی شب که در شب های آخر برای اینکه بتوانند بحث را جمع کنند به بیان تیتر وار ازچند موضوع باقی مانده پرداخته اند. که اگر اهل گوش کردن به سخنرانی ایشون باشید همون تیتر ها رو می تونید در دی وی دی های دیگر بیان معنوی به صورت جزئی دنبال کنید.
اتفاقا ایشان جزو معدود سخنرانانی هستند که کاملا عالمانه و با برنامه و طرح درس به ارائه ی مطلب می پردازند. و همیشه وحدت موضوع را رعایت می کنند. 

3. مگر اشکالی دارد که ایشان مردم را به تفکر سیاسی حکومت دعوت کنند؟ وقتی که ما معتقدیم این حکومت حق است چرا قرائت حکومت جمهوری اسلامی ایران که بر مبنای ولایت فقیه اداره می شود رو ترویج نکنیم؟ شما در مورد ایشان چه فکر می کنید؟ که از ترس این حرف های یک عده روشنفکر از گفتن چیزی که می دانند درست است دست بر می دارند؟ ایشان در سخنرانی هایی که بعد از فتنه ی 88 کردند صراحتا اعلام کردند که " من آخوند حکومتی" هستم و از گفتن این حرف نه خجالت ام می آید و نه شرمسارم. مگر حکومتی بودن به ذات بد است؟ بستگی دارد وابسه به کدام حکومت باشی! حکومت معاویه و یزید؟ یا حکومت امام علی ع و امام حسین ع ؟ این حرفای روشنفکری رو خواهش می کنم مطرح نکنید که آخوند نباید حکومتی باشد یا هنرمند نباید حکومتی باشد! چرا نباید باشد؟ اگر حکومت حق باشد اتفاقا اگر چنین نباشد مطمئنا به باطل میگراید آن هنرمند و یا آن مبلغ.
بله ایشان اتفاقا به همان تفکری دعوت می کنند که شما از آن می هراسید. این رو صراحتا بدونید . هم روشن بود . هم هست. قرائت حکمت جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی و امام خامنه ای در دوره ی کنونی. و برای این دعوتشون هم بیشتر از 1500 جلسه ی یک ساعته سخنرانی کردند و چندین کتاب نوشته اند. و دلایل مصداقی و جزئی و کلی شون رو هم بیان کرده اند.

4. نکته ی بعدی هم که مطرح می کنید از آن حرف های روشنفکری قشنگ است ولی عرصه ی واقعیت چیزی دیگر است. اینکه اخلاق اصل است درست. ولی این اخلاق چگونه باید در جامعه تسری پیدا کند؟ مگر نه این است که پیامبر بلافاصله بعد از ابلاغ دین به دنبال حکومت رفتند و حضرت علی ع را هم به عنوان ولی امر مسلمین و در بالاترین مقام سیاسی اسلام قرار دادند که از این طریق جامعه را به تعالی و  عدالت برسانند. اگر حکومت دست صالحان نباشد معلوم است که چه می شود. این تفسیر شما از دین درست مثل اهالی نهروان است که می گفتند لا حکم الا لله . حرف روشنفکری! کلی گویی یعنی این. که شما می گویید شاکله ی دین اخلاق است. اما اخلاق که خودش دست و پا ندارد که بیاید تسری پیدا کند در جوامع! باید یک سیستم بنا شود و آن سیستم به تدریج در دل های مردم نفوذ کرده و اونها رو به سمت اخلاق ببرد. خواهش می کنم در واقعیت زندگی کنید. عرصه ی سیاست عرصه ی شعر و ادبیات نیست که با کلی گویی بخواهیم خودمان را بیچاره کنیم. سیاست اتفاقا مقدس ترین شغل روی زمین است. تا اهل سیاستش که باشد. 
حتی امام زمان ع هم که بیایند بلافاصله حکومت تشکیل خواهند داد . پس این شما هستید که کلی گویی می کنید و مصداقش را هم خدمتتان گفتم.

5. در ضمن ایشان هیچوقت برای ظهور هیچ وقتی رو تعیین نکردند که شما این تهمت رو به ایشان زدید. حتی یک مورد اگر شما با ذکر سند برای هر کسی بیاورید که ایشان وقتی رو تعیین کردند مطمئن باشید که همه ایشون رو دروغگو می خوانند. چون حدیث صریح امام است که کذب الوقاتون.
اما بحث ایشان بر سر نشانه های ظهور است. که انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا . قطعا ما وظیفه مونه که ظهور رو نزدیک ببینیم. و در این راستا گام برداریم. بحث بر سر اینه. پرداختن به نشانه های ظهور هم کار غلطی نیست. مگر نه ائمه ی هدی خودشان این همه احادیث در مورد نشانه های ظهور نمی فرمودند. چه اشتباهی صورت گرفته؟ وقتی فقط احادیث ائمه در مورد نشانه های ظهور داره اطلاع رسانی میشه؟ 
شما چرا ناراحت میشید؟ سند این روایات از محکم ترین سند هاست. بروید در بخش مربوطه و بخوانید.

6. در تمام نوشته تان بارها تهمت و افترا زدید. حتی مدیران این سایت رو به سانسور نظر مخالف متهم کردید و حتی فرمودید که میدونم این کامنت رو منتشر نمی کنید. خب پس حال که دیدید کردند. پس گفته ی شما تهمت بود. کسی که حق را می گوید از شنیدن نظر مخالفش امتناع نمی کنه. ایشون حتی اخیرا در جلسات پرسش و پاسخ شرکت می کنند که هر کسی از جمله شما می تونید برید اونجا و شبهاتتون رو مطرح کنید. می خواهم بگویم با وجود اینکه یک شخصیت چنین امکانی رو برای منتقدان خودش فراهم کرده که به صورت زنده رودر رو شبهاتشون رو مطرح کنند. بی انصافی نیست که شما چنین اتهام زنی می کنید ؟
حتما جلسات پرسش و پاسخ رو بروید فرهنگسرای خاوران جمعه ها بعد از نماز مغرب و عشاء
ایشان اگر می ترسیدند از نظر مخالف خودتان بگویید کدام یک از اهالی اصلاحات الان جرات چنین کاری رو دارند؟ اما آقای پناهیان ، آقای دکتر عباسی و رحیم پور ازقدی که اصلی ترین تئوریسین های به قول شما قرائت جمهوری اسلامی از سیاست هستند هر روز رودر رو با دانشجویان و منتقدان سر و کار دارند. در حالی که امثال................................... در هزار پستو خودشون رو پنهان می کنند.
پس تقوا در کلام رو خواهش می کنم رعایت کنید. از حجب و حیای حزب الله استفاده نکنید . اگر جواب شما رو نمی دهند به این خاطر نیست که جواب ندارند .

الهی...اهدنا الصراط المستقیم...

باسلام وتشکر.میخواستم ازاقای پناهیان بپرسم من دوست دارم خودم واطرافیانم درک سیاسی بالایی پیدا کننداستاد چرایی اش راگفتند اما چگونه؟ایشون چه راهی را توصیه میکنند؟
آقای پناهیان, امید و پناهگاه نسل جوان و حق جو حق طلب است.
ما همیشه برای ایشان و هم فکران ایشان دعا میکنیم.
یا علی
سلام و درود بنده را خدمت جناب استاد ابلاغ بفرمایید همانا که ایشان یک فقیه به تمام معناست قصد غلو و دادن لقب ایت اللهی به ایشان ندارم اما تفقه در دین در کلام ایشان واضح است و عقل هم همین را میگوید 
وفقکم الله و جعلکم الله من انصار الحجه (عج) فی غیبته و ظهوره 
به شدت با مخاطبی که با نام مالک خود را معرفی کرده و اظهار نظر کرده مخالف هستم . باورم نمی شه هنوز چنین اعجوبه هایی پیدا می شوند .
من به تجربه بارها وبارها دیده ام تمام کسانی که مذهبی و غیرمذهبی هستند بدبخت شدند به خاطر اینکه یا سیاسی نبودند یا بد سیاسی بودند . والا درست و به حق سیاسی بودن عین دیانت است بلکه سیاست همان دین است در تمام ابعاد آن .
واقعا فردی که اسم  " مالک " دارد
تو دیگه امام علی رو چطوری می بینی؟ آیا اصلا داری "علی" می بینی؟ یا یه چیز دیگه ؟ حواست کجاست ؟
سلام و درود برمحققین راه حق
عزیزان! بیایید اندکی در گفته های جناب پناهیان غور کنیم تا تا دریابیم که ریشه های نهال فکر دینی ایشان از کدام آبشخور سیراب شده است. چراکه زبان هرکس بیانگرجهان فکری اوست.
نخست باید متذکرشد که ایشان در کلی گویی یدی طویل دارند. بهتر بودکه ایشان درکنار مفهوم سیاسی شدن تعیین مصداق نیز میکردند تا به ناگاه ایین شبهه پدید نیاید که سیاسی شدن به معنای هم فکرشدن با ایشان و هم فکرانشان و یا هم قطارشدن باقرائت حکومتی از دین و سیاست است! والا همه کس به خوبی میداند که سیاسی شدن باید همراه باشد با بصیرت و فهم و آگاهی ودرک.....و هکذا وهلم جرا. 
نکته دوم در ریشه یابی سخنان ایشان در آن است که جناب پناهیان ودیگرقاریان رسمی دین انتظارات حداکثری را برشانه دین نهاده اند. گوهر دین را که اخلاق است(انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق)فرونهاده ومرتب بر طبل سیاسی بودن دین میکوبند.نتیجه آنکه جامعه ما از نقطه نظراخلاقی رو به افول است و این گزاره ای است مورد تایید اکثریت آنان که درمتن جامعه می زیند وبا حقایق آن رودررویند.بروز این مشکل وده ها و بل صدها مسئله دیگرمتاثر از همین وانهادن ذاتیات دین و بالا بردن عرضیات آن است. تاریخ سیاسی دین را با اصل دین یکی میگیرند و این بزرگترین مغالطه ها در عرصه معرفت دینی است. 
نکاتی چند باقی مانده است ولی چون امیدی به چاپ این کامنت نمیرود به این نکته آخر اکتفا میکنم که بنده تا به امروز هیچ احدی را مانند جناب پناهیان نمیشناسم که در آستینش این همه نشانه ی ریز و درشت برای تعیین ظهور داشته باشد! والله جایز نیست ذهن مردم را با این روایات ضعیف پرکردن. نگاه پیشینی ایشان به روایات نشانگر آن است که ازنظرجناب پناهیان تمامی روایات صحیح ومستند وقابل گفتن هستند و ایشان به همین استناد سخن خود را مستند به این روایات ضعیف میکنند. یک روز فوت پادشاه عربستان نشانه ظهور میشود و روز دیگر سیاسی شدن مردم. یک روز حوادث یمن ظهور ررا تسریع میکند وفردا روز خورشید ظهور ایشان از کرانه دیگری سربر می آورد.
اطاله کلام نمیکنم. سخن آخرم با مدیران این سایت میباشد که نمیدانم نیت آنها حق جویی است یا حق جلوه دادن آنچه که خود عقیده دارند. بدانید سانسور دردی از پیکرفرتوت دین فقاهتی نمیکاهد. شما هرچندکوچک دردریای معرفت دینی شناورید و سهمی دارید. سهمتان را شجاعانه ادا کنید.شما هستید و خدایتان......   و الله یقول الحق و یهدی الی الصواب

پاسخ:
با سلام و تشکر،
  • در حدیث شریف نبوی که البته ضعف سند دارد، "مکارم اخلاق" گفته شده، نه اخلاق. قله و بلندیهای اخلاق همان تقوا و ولایت است و در هیچ جایی مانند عرصۀ مقام و سیاست اخلاق انسان محک نمیخورد و تزکیه نمیشود(برای آنها که اهل تزکیه باشند).
  • گوهر دین همان طور که در آیۀ قرآن "اکملت لکم دینکم .." و روایات متواتر در کتب معتبر حدیثی آمده، "ولایت" است. و روشن است که ولایت یک امر گره خورده با سیاست است. و آنچه بر اساس قرآن باعث طرد شیطان شد همین عدم پذیرش برتری ولی خدا بود. و گرنه شیطان تا قبل از آن اهل عبادت و ذکر و ... بود.
  • در دنیای غرب که صدها سال است بر طبل اخلاق و حقوق بشر میکوبند، نتیجه مشخص است و تکیه بر اخلاق به شیوه غربی یک تجربۀ شکست خورده است. مهمترین منشأ سقوط یا صعود اخلاق جامعه، اخلاق سیاسیون و مدیران و نیز قوانینی که مدیران و سیاسیون وضع و اجرا میکنند. هرچقدر عرصۀ سیاست تر پاک تر شود، اخلاق جامعه بهتر می شود. برای بهتر شدن اخلاق هیچ چیزی مانند تاکید بر پاک شدن عرصۀ سیاست از افراد بی تقوا و دارای ایمان ضعیف موثر نیست.
  • احادیثی که استاد ذکر میکنند، قبلا وضعیت سندی آنها بررسی میشود. از جمله گزارش بررسی سندی حدیث پادشاه عربستان و نظر مدرسین درس خارج مهدویت حوزۀ علمیۀ قم در خصوص سالم بودن سند حدیث در سایت گذاشته شده است؛ میتوانید مراجعه کنید.

موفق باشید

سلام
مثل همیشه عالی و روشنگرانه بود. خدا حفظشان کند.
به امید موفقیت شما دست اندرکاران سایت بیان معنوی

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...