۹۳/۱۱/۰۶ چاپ ایمیل و پی دی اف
در جلسه هفتگی درسنامۀ تنها مسیر تبیین شد:

نامه رهبر انقلاب نشان داد که زمان مخاطبۀ مستقیم با جوانان غرب فرا رسیده/ چرا الان زمان آن رسیده که می‌شود با جوانان غربی سخن گفت؟

در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده این سخنرانی را می‌خوانید:

معلوم شد زمان مخاطبۀ مستقیم با جوانان غرب فرا رسیده

  • نامه‌ای که اخیراً مقام معظم رهبری خطاب به جوانان غربی نوشتند، واقعاً یک احساس فتح و ظفر در ما ایجاد می‌کند. یک احساس غرور و قدرت در ما ایجاد می‌کند. این پیام نشان می‌دهد که «الان زمان آن رسیده است که رهبر انقلاب، مستقیماً جوانان اروپایی را مورد خطاب قرار دهند» و این خیلی معنادار است. و البته معلوم است که آنها هم به این پیام مهم توجه خواهند کرد.

نوع دعوت به حقّ در این پیام، بسیار مقتدرانه است / حقّ آن‌قدر آشکار شده که می‌فرماید: خودتان بروید ببینید اسلام چیست؟

  • آن‌چیزی که در این نامه خیلی اهمیت دارد این است که الان زمان این نامه فرا رسیده بود که رهبر انقلاب اقدام به نگارش آن فرموده‌اند. ولی آن‌چیزی که مهمتر است این است که نوع دعوت، یک دعوت فوق‌العاده مقتدرانه برای حقّ است. شما ببینید مقام معظم رهبری از چه موضع اقتداری این پیام را صادر کردند. جملات این نامه را بخوانید که زیباترین سرود دوران غیبت و غربت حقّ است. ایشان در فرازی از این نامه می‌فرماید: «من اصرار نمی‌کنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه می‌گویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود» حتی ایشان در این پیام توضیح نمی‌دهند که «اسلام چیست؟» بلکه می‌فرماید خودتان بروید مطالعه کنید تا بفهمید اسلام چیست؟ این یعنی حقّ آن‌قدر آشکار است که هر کسی خودش می‌تواند آن را بفهمد.
  • همین مقام معظم رهبری قبل از انقلاب به عنوان یک روحانی باید با صد تا مقاله -و سخنرانی- برای جوانان ایرانی توضیح می‌دادند که اسلام چیست؟ ولی الان برای جوانان جهان هم نیازی به توضیح در این‌باره نمی‌بینند. قبل از انقلاب سخت بود که شما برای مردم جابیندازید که در اسلام ما عقلانیت وجود دارد یا اینکه اسلام مخالف علم نیست! یعنی سخت بود که شما حقانیت دین را جابیندازید و برای مردم توضیح دهید که این دین، خرافات نیست! ولی الان همین عالمی که قبل از انقلاب در مشهد، باید می‌نشست با تفصیل، نقشۀ مفاهیم قرآن را می‌نوشت و درس می‌داد و آن مباحث را تبدیل به کتاب می‌کرد و کتابش را توزیع می‌کرد تا نقش کلی دین را بر اساس آیات قرآن توضیح دهد، الان نیازی احساس نمی‌کنند که همان را برای جهانیان توضیح دهد. لذا می‌فرماید: «خودتان بروید بخوانید تا ببینید اسلام چیست؟» ببینید حقّ چقدر آشکار شده است و چقدر قدرت پیدا کرده است که یک رهبر دینی این‌طور صحبت می‌کند.
  • شما باور می‌کنید که بسیاری از کتبی که الان داریم و در جهت تبیین دین نوشته شده است، الان دیگر به آنها نیازی نیست و برای یک جوان کاملاً ناآشنا کافی است که قرآن و نهج‌البلاغه و زندگی پیامبر اکرم(ص) را بخواند؟! واقعاً همین‌طور است و ما در یک چنین زمانه‌ای داریم زندگی می‌کنیم.
  • ببینید چقدر حقّ آشکار شده است... «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(فتح/28) همین که انسان‌ها با مطالعۀ قرآن و زندگی پیامبر اکرم(ص) خودشان بتوانند حقیقت را دریافت کنند، به معنی ظهور و چیرگی دین حقّ است. یعنی آن‌قدر سیاهی و تباهی عالم را گرفته است که تمیز دادن نور از تاریکی و تشخیص روز از شب، اصلاً کار سختی نیست. دوران ظهور یعنی همین.
  • در این نامه، حتی رهبر انقلاب نگران نیستند که اگر آنها  مستقیم به سراغ قرآن بروند، یک‌وقت دچار تفسیرهای غلط شوند. آن‌قدر حقّ آشکار شده است که می‌دانند اگر آنها به سراغ قرآن بروند، غالباً تفسیر صحیحی از آیات قرآن پیدا خواهند کرد. شاید اگر ما بودیم، می‌گفتیم: «بهتر بود که ایشان توصیه می‌کردند که جوانان غرب مراقب باشند که تفسیر ارهابی یا تکفیری از قرآن پیدا نکنند!» ولی گویا نیازی به همین توصیه نیز نبوده است. یعنی حقّ آن‌قدر ظهور پیدا کرده است که نیازی به همین توضیح نیز احساس نشده است.

امام صادق(ع): به سراغ جوانان بروید، آنها زودتر به‌سوی خیر حرکت می‌کنند

  • این نامۀ مقام معظم رهبری به جوانان اروپایی و آمریکایی، انسان را به یاد آن کلام امام صادق(ع) می‌اندازد که به یکی از یاران خود فرمودند: «به سراغ جوانان بروید، آنها زودتر حقّ را دریافت می‌کنند و به سوی خیر حرکت می‌کنند؛ عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ‏ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ‏ إِلَى کُلِّ خَیْر»(کافی/8/93)
  • رهبر انقلاب نیز همین کار را انجام داده‌اند. ایشان در فرازی از نامه می‌فرماید: من شما جوانان را مخاطب خود قرار می‌دهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ ملّت و سرزمین‌تان را در دستان شما می‌بینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلب‌های شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم.

وظیفۀ ما در قبال این پیام چیست؟

  • حالا ما باید ببینیم وظیفۀ ما در قبال این پیام چیست؟ یکی از وظایفی که این پیام برای ما تعریف می‌کند «آمادگی برای بیدارسازی دیگران» است. هر یک از شما باید ببینید که در این زمینه چه کمکی می‌توانید انجام دهید؟
  • در زمان دفاع مقدس، وقتی بچه‌ها داشتند به خط مقدم اعزام می‌شدند، بعضی‌ها که برای بدرقه و خداحافظی آمده بودند، نمی‌توانستند تحمل کنند که دوستان‌شان به جبهه بروند، و آنها در شهر بمانند. لذا همان‌جا تصمیم می‌گرفتند که به جبهه بروند. آیا در میان ما کسی هست که ببیند، نیروهای ما سوار ماشین می‌شوند که بروند به خط بزنند، ولی او فقط تماشا کند و دعاگو باشد؟! حالا رهبر ما به خط زده است؛ شما نباید رهبرتان را در این عرصه تنها بگذارید. بلکه باید فداکاری بیشتری در این میدان انجام دهید. این ابلاغ، وظیفۀ شبانه‌روزی ماست و این کار واقعاً افتخارآمیز است.
  • چند سالی است که افق نگاه رهبر انقلاب، در منطقه است و بعضاً متوجه جهان است. یک‌بار فرمودند که اگر این اروپایی‌ها بدانند که ریشۀ مصیبت‌های آنها زیر سرِ این صهیونیست‌هاست، با این صهیونیست‌ها چه‌کار خواهند کرد! وقتی رهبرمان این را گفتند، ما باید سعی می‌کردیم این واقعیت را به اروپایی‌ها منتقل کنیم. اما چند نفر از ما برای روشن‌گری در این زمینه فعالیت کردیم؟!

چرا الان زمان آن رسیده که می‌شود با جوانان غربی سخن گفت؟/ دوران هواپرستی پایان یافته است

  • چرا الان زمان آن رسیده است که می‌شود با جوان اروپایی و آمریکایی سخن گفت؟ مهمترین دلیلش این است که دوران لذت‌پرستی پایان یافته است. حتی پُر بودن جهان از ظلم و جور هم آن‌قدرها زمینۀ گفتگو را فراهم نمی‌کند. صِرف وجود ظلم انسان‌ها را وادار نمی‌کند که به حقیقت پی ببرند. صِرف وجود ظلم، حقیقت را تقویت نمی‌کند، بلکه هر نوع ابزاری را برای مقابله با ظلم تقویت خواهد کرد؛ نه فقط ابزار گفتگو و تحقیق و مطالعه برای پی بردن به حقیقت.
  • در طول تاریخ خیلی از ملت‌ها با ستم نابود شدند، ولی لزوماً با معرفت نسبت به حقیقت، سعادتمند نشدند. آن‌چیزی که-خیلی مهمتر از ظلم- دارد زمینه را برای روشن شدن و پذیرفتن حقیقت پدید می‌آورد؛ این است که دوران هواپرستی به سر رسیده است.

نظرات

سلام. چه داستان جالبی بعد از متن بود. موفق باشید. التماس دعا.

سلام وعرض خسته نباشید خدمت تمام کسانی که همیشه همراه و یاور استاد پناهیان بوده و هستند.

 

چند روز پیش یعنی چهارشنبه وپنج شنبه ، 8 و 9 بهمن ماه 1393 اتفاق جالبی برای من و دوستانم رخ داد که فکر میکنم بدنیست برای شما بازگو کنم...

روز چهارشنبه یکی از دوستان خواهرم هنگام برگشتن به خانه به طور اتفاقی با 4دختر خارجی از کشور کره جنوبی روبرو میشه و چون سرگردان بودن اونها رو به خونه خودشون میبره. آنها به عنوان توریست به ایران آمده بودن و بعد از دیدن شهرهای تهران و تبریز حالا به قم اومده بودن و بعد از قم میخواستن به یزد و اصفهان برن.

از آنجایی که دوست خواهرم به علاقه من یعنی تعامل و آشنایی با فرهنگ سایر کشورها(خصوصا کره جنوبی) و در نهایت تبلیغ اسلام خبر داشت با ما تماس گرفت و ما راهی خونشون شدیم.

 

دیدار اولییه بسیار خوب و شیرین بود ،همانطور که انتظار داشتم بسیار خون گرم و صمیمی بودن. مسیحی بودن و معلوم بود خیلی به مسیح ایمان دارن

برای صحبت کردن مشکلی نداشتیم چون دو نفر مترجم خوب یعنی خواهرم و دوستش حضور داشتن.ازشون پرسیدیم شما چهار تا دختر جوان چطور جرات کردین باهم بدون خانواده به ایران سفر کنید؟؟؟!!!

گفتن ما از مسیح درخواست کردیم خودش به ما کمک کنه و ما رو پیش آدمای خوب ببره.

برای من خیلی جالب بود که این چنین به مسیح ایمان دارن و به او توکل میکنند درحالی که شاید گاهی ما چنین توکلی به اهل بیت علیه السلام که قطعا بالاتر از مسیح هستند نداشته باشیم !!!

گفتن ایرانو دوست داریم ، زیباست . گفتم من هم کره را دوست داریم. تعجب کردن !گفتن چرا دوست داری؟

از کجا میشناسی؟

گفتم از فیلمها و سریالهایی که تلوزیون ما پخش کرد آشنا شدم و کم کم از تشابه فرهنگی بین ایران و کره خوشم اومد، مثل احترام به والدین و...(براشون جالب بود)

قرار شد باهم کمی در شهر مقدس قم قدم بزنیم. دو نفرشون با ما اومدن و دونفر دیگه خانه ماندن .ابتدا به کلاس درس دوست خواهرم رفتیم و کمی آنجا ماندیم. یکیشون کنار من و یکی دیگه کنار خواهرم نشست. دیدم فرصت بسیار خوبیه تا رهبر عزیزمو معرفی کنم. عکسای آقاجون رو نشونش دادم. گفت کیه؟ گفتم مای لیدر، مای لاو. گفت یعنی خداست؟ گفتم نه خدا نیست. همون لحظه یاد نامه تاریخی حضرت آقا افتادم. درسته که نامه خطاب به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی بود ولی هدایت شامل حال تمام انسانها میشه و  بعد از قران و کلام اهل بیت علیه السلام چه کلامی موثرتر و نافذتر از کلام نایب عام امام زمان؟؟؟

بلافاصله متن نامه که در گوشی همراه به چند زبان داشتم پیداکردم گفتم این نامه رو بخون. نامه رهبر ایران به جوانان...

با دقت شروع کرد به خواندن و تمام و کمال خواند.حس خیلی خوبی داشتم.حداقل به سهم کوچک خودم هدهد نامه رسان رهبرم بودم، کسی که اگر تمام زندگی ناچیزم را فدایش کنم ،درمقابل حق عظیمی که برگردنم دارد هیچ نیست...

 

بعد از کلاس پرسیدیم دوست دارید حرم حضرت معصومه سلام الله علیها بریم؟

گفتن بله. در بین راه براشون توضیح دادیم که برای ورود به حرم باید چادر سرکنید و فقط داخل حرم این شرایط هست. کنترل چادر براشون سخت بود. حق داشتن.

داخل صحن امام رضا چندتا عکس یادگاری گرفتیم و

مستقیم رفتیم تبلیغات بین الملل حرم هم زمان صوت زیبای قرآن و صدای دلنشین اذان فضای حرم مطهر را نورانی میکرد. براشون سوال شده بود این صدای چیه؟ خواهرم توضیح داد که صوت قران و اذان.

توی دفتر تبلیغات بین الملل کمی منتظر ماندیم بعد آقای عباسی آمدن. ایشون مسلط به زبان انگلیسی بودن و کارشون صحبت کردن با افراد خارجی و غیرمسلمان بود. شاید حدود دوساعت صحبت کردن. بحث جذاب و جالبی بود بچه ها از مسیح میگفتن و آقای عباسی از همه ی انبیاء الهی و پیامبر عزیز خودمان. از کتاب آسمانیمان قرآن ، از اهل بیت، از امام زمان ، از کربلا...

 

بحث و گفتگو که تمام شد رفتیم خیابان ارم و آبمیوه خوردیم و از آنجا به سمت خانه دوست خواهرم...

رسیدیم خانه و نماز خواندیم بعد هم نوبت شام رسید.

سفره که آماده شد شروع کردیم به خوردن ولی دوستان مسیحی ما با تعجب به ما نگاه کردن!

از نگاه اونا ما هم متوقف شدیم و پرسیدیم اتفاقی افتاده؟

گفتن: دعا!!

تازه یادمون اومد مسیحیا قبل از غذا خوردن دعا میکنن! عذر خواهی کردیم دستامونو گرفتیم و چشم بسته دعا کردیم!!!

از غذا خوششون آمده بود، گفتن: باشیسّا(به زبان کره ای یعنی خوشمزه اس)

چندتا عکس یادگاری هم سر سفره انداختیم.

بعد از غذا میوه خوردیم و صحبت کردیم وباز کمی بحث عقیدتی بیشتر درباره حضرت عیسی و پیامبر اکرم

دیگه دیروقت شده بود و ما باید به خانه خودمان میرفتیم. با پدرم تماس گرفتیم و با دوستان کره ای خداحافظی کردیم و رفتیم خانه خودمان

قرار شد فردا یعنی روز پنج شنبه بچه ها مهمان خانه ما باشند.

صبح پنج شنبه بااجازه پدر ماشین را برداشتیم و رفتیم پاتوق اصلی. هرچه بیرون منتظر ماندیم تا بچه ها همراه دوست خواهرم بیرون بیان و بریم ...نیامدن!!

ناچارا ما رفتیم داخل و دیدیم وااای چه خبره!!

دوست خواهرم که استاد زبان انگلیسی است و کاملا به زبان مسلط هست حسابی گرم بحث عقیدتی با دوستان مسیحی!!!

برنامه ما این نبود و چون ما بیرون بودیم نمیدانم چطوری وارد بحث شده بودن!!!

اما هرچه بود عالی بود. من و خواهرم از خدا خواسته، با اشتیاق تمام رفتیم کنارشان نشستیم و سراپاگوش شدیم.

این بار خیلی متفاوت تر از قبل بود. خیلی جدی بحث میکردن، کاملا استدلالی! خیلی زبان انگلیسی نمیدانستم اما دست و پا شکسته متوجه میشدم

مثلا اونا عقیده داشتن وقتی گناه میکنیم دیگه نمیتونیم پاکش کنیم. گفتن آب و نمک که قاطی بشه دیگه یکی میشه و جدا نمیشه پس گناه که کردیم بازگشت نداره.

دوست آبجیم گفت: آب و نمک رو اگه حرارت بدیم آب از نمک جدا میشه پس وقتی گناه کردیم جهنم حکم همون حرارت رو داره که گناه رو از ما جدا میکنه البته اگر قبلش توبه نکرده باشیم!

با اینکه دوست خواهرم تخصصی در علوم اسلامی نداشت و رشته اش کاملا متفاوت بود اما خیلی خوب و مسلط استدلال میکرد.

در انتهای این گفتگوی دوساعته باتمام جذابیتی که برای دوطرف داشت، اما هر دوطرف برسر حرفای خودشون ماندن و هیچ کدام کوتاه نیامدن!! 

یکی از بچه ها گفت: قول بدید انجیل بخونید.

قول دادیم.

گفتیم :قول بدید قرآن بخونید

قول دادن.

گفتیم ما به شما یک قران هدیه میدیم.

خیلی خوشحال شدن و تشکر کردن.

موقع اذان بود. نماز خواندیم وبرای تهیه قران و خوردن نهار به اتفاق هر چهار دوستمان رفتیم بیرون.

ابتدا خیابان صفاییه، کتاب فروشی انصاری...

صاحب مغازه نبود، تماس گرفتیم و منتظر شدیم بیاد. روی شیشه مغازه عکس علامه طباطبایی رحمه الله علیه بود. دوست خواهرم سریع شروع کرد به توضیح دادن...این که ایشون کاملترین تفسیر را نوشتن...

صاحب مغزه که آمد رفتیم داخل.

کتاب فروشی پر بود از کتابهای مذهبی و عقیدتی به زبان بیگانه. برای خود من بسیار جالب بود.

دوستان ما بی مقدمه رفتن سراغ کتابها و شروع کردن به خواندن.

میدونستم بهترین ترجمه قرآن ترجمه آربری هست. پرسیدیم دارید؟

شکر خدا داشتن.اما خیلی بزرگ بود، اندازه قرآنهای معمولی خودمان. طبیعتا سنگین وحملش مشکل!

بچه ها گفتن کوچیکتر ندارید؟ نداشت! البته با ترجمه متفاوت داشت که نمیخواستیم.گفتیم ترجمه عالیش به سنگینیش می ارزه.

خیلی سریع رفتم تا هدیه قرآن را پرداخت کنم، میخواستم حتما خودم پرداخت کنم. هرچند دوست خواهرم تلاش کرد از من جلو بزنه اما نتوانست.

بچه ها از کتاب مسیح از دید اسلام خوششون اومده بود. پرسیدیم میخواید. گفتن بله. این بار دوست خواهرم از من سبقت گرفت و پولشو پرداخت کرد.

گفتیم این دو کتاب هدیه به شما،خیلی خوشحال شدن و تشکر کردن.

همان لحظه با خودم گفتم الان این همه تلاش میکنیم حقیقت اسلام عزیز را معرفی کنیم اما آیا خودمون کاملا به اسلام عمل میکنیم؟؟؟

بعد از خریدن کتاب به رستورانی در خیابان دورشهر قم رفتیم وغذا خوردیم. وچون عادت نداشتیم دوباره یادمان رفت قبل از غذا باید دعا کنیم!

غذا که تمام شد طبق قرار قبلی دوستان به خانه ما آمدن و دورهم مشغول خوردن میوه و صحبت شدیم. برای نشون دادن چندتا از عکسای خانوادگی رایانه را روشن کردم، تصویر بگراند رایانه ما عکس خندان آقاجون بود. یکی از بچه ها که روز قبل باما نبود سریع پرسید: ایشون کی هستن؟ گفتم لیدر آو ایران و اشاره کردم به عکس حضرت آقا روی دیوار.

عکس امام و آقا باهم بود. پرسید اون آقا کیه گفتم: اولین رهبر ایران ،امام خمینی

دوباره پرسید پس ایشون کیه؟(اشاره به آقا) گفتم : دومین رهبر ایران ،امام خامنه ای

همانجا دوست خواهرم شروع کرد به توضیح دادن...

قرار بود ساعت هفت شب از ترمینال قم سوار اتوبوس به سمت یزد حرکت کنن .با این که دوست داشتیم بیشتر درکنارشون باشیم اما مجبور بودیم خداحافظی کنیم. من و خواهرم هرچهار دوست مسیحیمان را همراه دوست خواهرم تا دم در بدرقه کردیم.

به ما گفتن حتما بیاید کره و وقتی اومدید بیاید خونه ما.گفتیم باشه، اگر اومدیم حتما خبر مییدم.

همدیگرو بوسیدیم و خداحافظی کردیم.

در آخر باید بگم برای من یک اتفاق خاص بود. دیدن آدمهایی که به حضرت عیسی توکل میکنند و تنهایی به ایران سفر می کنند!

حالا چرا ایران..؟! کشورای زیادی برای گردش هست! اما چرا ایران؟!

و این که چرا با ما آشنا شدن؟ در کنار همه اینها علاقه و انگیزه همیشگی من یعنی تبلیغ در کشورای دیگه! حکمت اینها چی می تونه باشه؟ الله اعلم

فقط میتونم بگم: الخیر فی ما وقع

به امید روزی که شاهد گسترش اسلام در تمام عالم باشیم...

والسلام . 1393/11/13

 

و این هم برخی نظرات مردم کشورهای غربی راجع به نامه رهبر:
http://reflections.persianblog.ir/
عااااااااااااالییی بود
۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۳۹ سامره کلاشلو
با سلام از صحبتهای خوب آقای پناهیان ممنون هستم.

ارسال نظر

لطفا قبل از ارسال نظر اینجا را مطالعه کنید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دسترسی سریع سخنرانی ها تنها مسیر استاد پناهیان ادبستان استاد پناهیان درسنامۀ تاریخ تحلیلی اسلام کلیپ تصویری استاد پناهیان کلیپ صوتی استاد پناهیان پرونده های ویژه حمایت مالی بیان معنوی پناهیان

آخرین مطالب

آخرین نظرات

بیان ها راهکار راهبرد آینده نگری سخنرانی گفتگو خاطرات روضه ها مثال ها مناجات عبارات کوتاه اشعار استاد پناهیان قطعه ها یادداشت کتابخانه تالیفات مقالات سیر مطالعاتی معرفی کتاب مستندات محصولات اینفوگرافیک عکس کلیپ تصویری کلیپ صوتی موضوعی فهرست ها صوتی نوبت شما پرسش و پاسخ بیایید از تجربه... نظرات شما سخنان تاثیرگذار همکاری با ما جهت اطلاع تقویم برنامه ها اخبار مورد اشاره اخبار ما سوالات متداول اخبار پیامکی درباره ما درباره استاد ولایت و مهدویت تعلیم و تربیت اخلاق و معنویت هنر و رسانه فرهنگی سیاسی تحلیل تاریخ خانواده چندرسانه ای تصویری نقشه سایت بیان معنوی بپرسید... پاسخ دهید...